سینمای ایران
کد خبر : 1171
سه شنبه - 22 تیر 1395 - 02:05

مهرجویی پزشکان را مسئول مرگ کیارستمی دانست/ گوهری که در خاک رفت

راسم یادبود زنده یاد عباس کیارستمی در حالی برگزار شد که فضای حزن آلودی حاکم بود و سخنان داریوش مهرجویی در انتقاد از پزشکان این کارگردان فقید مراسم را تحت تاثیر قرار داد.

عصر امروز سه شنبه ۲۲ تیر ماه در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مراسم یادبود عباس کیارستمی برگزار شد که علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که غایب مراسم ورود پیکر این سینماگر به ایران و همچنین تشییع او بود بالاخره در این مراسم دیده شده گرچه از ابتدای همین مراسم هم حاضر نبود و میانه آن از راه رسید.

علیرضا شجاع نوری مجری برنامه از حاضران درخواست کرد تا هر کدام به ذکر جملاتی درباره این هنرمند درگذشته بپردازند و یاد او را گرامی بدارند.

در ابتدا بهمن فرمان‌آرا در حالی که از شدت اندوه قادر به سخن گفتن نبود، ترجیح داد تنها قسمتی از شعر عباس کیارستمی را زمزمه کند:بیزﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ/ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻠﺦ/ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻨﺪ/ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﺩﺳﺘﻮﺭ/ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﮐﻨﺎﯾﻪ/ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮ…

مهرجویی: باید پزشکانی که این گوهر را به کشتن دادند محاکمه شوند

پس از فرمان‌آرا، نوبت به داریوش مهرجویی رسید. او کسی بود که تندترین سخنان این مراسم را خطاب به تیم پزشکی عباس کیارستمی به زبان آورد و گفت: من سه روز است که نخوابیده ام. درد عمیقی را تجربه می کنم که تا به حال تجربه نکرده بودم. از حادثه ای که رخ داده است بسیار عصبانی هستم؛ حادثه ای که حاصل ندانم کاری و بی مسئولیتی جراحانی است که عباس کیارستمی را کشتند. من از این فرصت استفاده می کنم و می خواهم پزشکانی که این گوهر را به کشتن دادند به محاکمه بکشانیم. وظیفه وزارت ارشاد، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و قوه قضائیه این است که به مرگ یک بیگناه را رسیدگی کنند. او دو هفته قبل از این که به بیمارستان برود صحیح و سالم بود. خاطرات عباس کیارستمی عالی است، اما من نمی توانم حرف های قشنگ بزنم. از این بی مسئولیتی، عصبانی هستم.

در ادامه مراسم یادبود زنده یاد عباس کیارستمی کلیپی از فیلم های این هنرمند فقید پخش شد که در تمام آنها شخصیت های کودک فیلم نشان داده می شدند.

پس از آن، نوبت به سیروس الوند کارگردان سینما رسید که او نیز ترجیح بدهد به یاد عباس کیارستمی غزلی از مولانا را بخواهد: رو رو که از این جهان گذشتی/ وز محنت و امتحان گذشتی/ ای نقش شدی به سوی نقاش/ ای جان سوی جان جان گذشتی.

هوشنگ مرادی کرمانی نویسنده ادبیات کودک نیز درباره عباس کیارستمی چنین گفت: من هم مانند همه شما خوشحال نیستم که اینجا حضور دارمو ما دوست هنرمند و خلاقی را از دست دادیم، اما او با خاطراتی که برایم تعریف می کرد، همیشه در ذهن من زنده است.

مرادی کرمانی: عباس کیارستمی خوشبخت بود

او در ادامه به ذکر خاطره ای از زبان کیارستمی پرداخت: او خلاف راه های نرفته را رفت و خوشبخت بود. همیشه می گفت ما آدم های خوشبختی هستیم چون کاری را که دوست داریم انجام می دهیم.

در ادامه مراسم شادمهر راستین به نمایندگی از تمام شاگردان کیارستمی در این سال ها سخن گفت و بیان کرد: ما نزدیک به ۱۵ سال زبان سینمای انسانی را از او یاد گرفتیم. البته ما فقط سینما را از او یاد نگرفتیم بلکه زندگی کردن را از او آموختیم.

علیرضا شجاع نوری در ادامه مراسم از عادل فردوسی پور با ذکر این پرسش که شما چرا اینجا هستید، خواست که او نیز درباره کیارستمی بگوید.

فردوسی پور گفت: کیارستمی یک انسان مانا در تاریخ کشور ما است. رفتن او یک اتفاق تلخ بود. امیدوارم این اتفاق (اشاره به پرونده پزشکی کیارستمی) سنگ بنایی باشد که ما دیگر نخبگانمان را مفت از دست ندهیم و عکس های قشنگشان در کنار خودشان به نمایش دربیاید. به نظر من این تاریخ ۱۳۱۹ تا بی نهایت برازنده عباس کیارستمی است.

حبیب رضایی پس از فردوسی پور درباره این سینماگر درگذشته گفت: من جایی نوشته ام که از بزرگان خواهش می کنم نروند، دنیا بدون آنها جای ترسناکی می شود.

رخشان بنی اعتماد دیگر سینماگری بود که ترجیح داد به جای صحبت درباره کیارستمی از حاضران بخواهد به یاد او یک دقیقه سکوت کنند و تصاویر کیارستمی بر پرده سالن نقش ببندد.

در ادامه و پس از یک دقیقه سکوت، نوبت به مهناز افشار رسید. او نیز گفت: من هر بار انسانیت و معرفت را از او یاد می گیرم و سعی می کنم همین راه را ادامه دهم.

نیکی کریمی نیز ترجیح داد شعری از عباس کیارستمی را برای حاضران بخواند.

فرشته طائرپور دیگر سخنران مراسم به خواندن بیانیه ای از طرف شورای سیاست‌گذاری و راهبری سینمای کودک و نوجوان پرداخت که در بخش هایی از آن آمده بود تو از پشت آن عینک دودی دقیق تر از همه ما همه چیز را می دیدی، جاده های تو همه به خانه دوست رسیدند. تو ساده ترین انسان پیچیده ای بودی که می شد با او آشنا شد و حرف های جدی زد.

محمدعلی سجادی نیز در این مراسم گفت: زندگی و دیگر هیچ! اما سوال من این است که اگر عباس کیارستمی زنده بود، خودش درباره نکته ای که آقای مهرجویی به آن اشاره کرد، چگونه نگاه می کرد. من از او آموختم باید صبور بود و حتی زشتی ها را تحمل کرد.

بیژن بیژنی هم درباره کیارستمی بیان کرد: هیچ هنرمندی در این روزها نمی تواند غمگین نباشد. کیارستمی بزرگ بود و از اهالی امروز بود و با تمام افق های باز نسبت داشت.

در ادامه مراسم و تلاوت دوباره قرآن کریم با پخش کلیپی مراسم اولین یادبود عباس کیارستمی در خانه سینما، پیام ژان کلود کریر پخش شد و پس از آن باز نوبت به هنرمندان رسید تا درباره کیارستمی سخن بگویند. حالا دیگر علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در مراسم حاضر شده بود.

محمد بزرگ‌نیا درباره کیارستمی بیان کرد: سوالی که مدت ها ذهن من را به خود مشغول کرده این است که چرا نخبه ها و گوهرهای ارزشمندمان را قدر نمی دانیم تا وادار شوند در جای دیگری فیلم بسازند؟

خسرو سینایی هم درباره این هنرمند درگذشته گفت: عباس کیارستمی گنج بود و گنج را در دل خاک پنهان می کنند. سال ها است نام کیارستمی در کتیبه تاریخ فرهنگ و هنر جهان نوشته شده و سال های سال خواهد درخشید.

در ادامه مراسم دکتر نصرالله جوادی پور سخنرانی کرد و درباره کیارستمی گفت: فیلم های کیارستمی درباره جنگ نیست درباره طبیعت و طبیعت ایرانیان است. او طبیعت هر روزه ما را با هنر خود پیش چشم جهانیان آورد.

در پیام ژان کلود کریر آمده است: «هنرمند واقعی کسی است که از سنتی بسیار کهن می آید، سنتی که شاید می پندارد همه چیز را گفته و نشان داده است، ولی او بدون زحمت خود را با تکنیک های زمانش وفق می دهد و ناگاه یک نگاه، یک صدا، یک حس جدید می آورد. این مورد عباس کیارستمی بود.

ما سینما را پیش از او می شناختیم. اما او بدون تقلید از ما، بدون تلاش آشکار، با اجرای هنر خود در سرزمینش، احساسات، ریتم و هیجاناتی که پیش از او نمی شناختیم به هدیه آورد.
هنرمند واقعی از کجا آنچه را که می جوید بر می گیرد، آنچه را که پیش از یافتن نمی شناخته؟ رازی باستانی و به خوبی نگاه داری شده.

از این رو عباس کیارستمی یکی از بهترین شگفتی های زندگی ما بود. او هنگامی آمد که انتظارش را نداشتیم و با چند فیلم، دید ما از تمامی ایران دگرگون شد. او تنها کار می کرد یا تقریباً به تنهایی ولی با پشتیبانی یک فرهنگ کهن که نمی خواست بمیرد و قطعاً نمی خواست از آنچه ما مدرنیته می نامیم – که چیزی جز اراده زیست با زمان خود نیست- بگذرد.

احتمالا برای دسترسی به سرچشمه احساسات نوین دوران خود بود که کارش را با کودکان آغاز کرد. از کودکان پرسش می کرد و هرگز پاسخشان را از یاد نمی برد.

پس از دیدن نخستین فیلم هایش، ما همگی شگفت زده شدیم، انگار کسی چیزی را، در شکلی از بیان که می پنداشتیم ما به تنهایی یا تقریبا تنهایی می شناسیم و به کار می گیریم، می نمایاند و آشکار می کرد.

او خود را به عنوان یک مؤلف بزرگ سینما مطرح می کرد و ما از این اتفاق بسیار خوشبخت بودیم. او از دروازه بزرگ وارد خانواده ما شد. سپس، فیلم بعد از فیلم، در پی تصمیم اقامت در کشور خود، با وجود آغوش بازی که در سایر نقاط بر او گشوده بود، به کار خود ادامه داد، به اثبات شخصیت منحصر به فردش، به نگاه آرام و در عین حال حادش، به سادگی بسیار مؤثر فیلم برداریش، به شوخ طبعی آمیخته به تلخیش.

او دلیل زنده این بود که هنر نمی تواند بایستد، مکث کند، منجمد شود، چرا که از ما قوی تر است، چرا که تنها فعالیت انسانی است که قادر به شکستن تمام موانع است، بخصوص آنهایی که بدون آگاهی در درونمان برپا می کنیم. دلیل اینکه هنر، در یک سطح بخصوص، تنها حریفی است که ما هنوز می توانیم در برابر مرگ به کار گیریم.