رفتن به بالا

اخبار سینما، تئاتر و تلویزیون

تعداد اخبار امروز : 0 خبر


  • سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • الثلاثاء ۱۴ شوال ۱۴۴۵
  • 2024 Tuesday 23 April

جشنواره فیلم کوتاه تهران به میانه راه رسید و تا پایان جشنواره به طور رسمی دو روز باقی است. به همین دلیل شور وشوق فیلم دوستان و فیلم سازان برای تماشای آثار برتر دیگر جشنواره های ملی و بین المللی که در میان آثار جشنواره فیلم کوتاه تهران حضور دارند، افزایش یافته و جلوی درب […]

جشنواره فیلم کوتاه تهران به میانه راه رسید و تا پایان جشنواره به طور رسمی دو روز باقی است. به همین دلیل شور وشوق فیلم دوستان و فیلم سازان برای تماشای آثار برتر دیگر جشنواره های ملی و بین المللی که در میان آثار جشنواره فیلم کوتاه تهران حضور دارند، افزایش یافته و جلوی درب های منتهی به سالن هایی که چنین آثاری را به نمایش می گذارند، غلغله ای برپا است که گاهی شما را از تماشای یک اثر ارزشمند که جوایز مختلفی نیز برده، منصرف کرده و برخی از مخاطبان و راه سالن های جنبی را در پیش گرفته تا به تماشای آخرین سانسِ سومین روز جشنواره بنشینند.

سانسی که به آثار مستند در بخش ملی و اولین نمایشِ آنها اختصاص داشت. در سانس چهارم، چهار فیلم در بخش مستند به نمایش درآمد که عبارتند از : من شیخ عبدالصاحب هستم به کارگردانی احمد معبودی، بومرنگ به کارگردانی پدرام ابوئی، مردمان سرزمین بلوط نورالله فتاحی و رویای آهنی به کارگردانی یاسر طالبی.

من شیخ عبدالصاحب هستم، مستندی در بخش ملی که مخاطبان هم مشتاقانه منتظر بودند تا نویسنده و کارگردان به حرف اصلی برسد…حرفی که به علت پرداخت نادرست، الکن ماند و مخاطب را نیز در میان عدالت جویی، پایان دوران محبوبیت شیخ ها در میان عشیره های عرب ایران و توانایی یک معلول برای سرپرستی از عشیره ای در جنوب کشور حیران گذاشت. مستند من شیخ عبدالصاحب هستم، در شروع در جذب مخاطب با راوی و تعریف چگونگی انتخاب شیخ در یک عشیره عرب ایران خوب عمل می کند و با نمایش چهره و تیتراژ اصلی، در حالی که صورت شیخ عبدالصاحب قسمتی از تصویر را پر کرده است، میخ خودش را محکم می کوبد. همچنان، تعریف ها از شیوخ پیشین که راوی، نوه آنها است ادامه پیدا می کند ولی به جز تصویر عبدالصاحب در تیتراژ ابتدایی، اثری از خود او در تعریف عظمت شیوخ قبلی پیدا نیست و فقط از او حرف می شنویم که چگونه می تواند برای مشکلات روستا راه حل بیابد؟! ولی وقتی موقع عمل می رسد حتی برای یک مسئله ساده، جوابی منطقی ندارد که از لحاظ شرعی و عرفی مقبول باشد. از عبدالصاحب یک شخصیت معلول ساخته می شود همانگونه که از نظر جسمی با مشکل معلولیت رو به رو است و در آخرین پلان، در حالی دوربین وی را به حال خودش می گذارد که به سختی در حال حرکت به سمت خانه خویش است. به او ترحم می کنیم نه برای اینکه معلول است… برای اینکه راوی از زبان او ادعا کرده که راه حل مشکلات روستا دست او است و تماشاگر در تنها باری که چند تن از اهالی روستا برای دعاوی پیش او آمده اند؛ عبدالصاحب را آدمی مشاهده می کند که فراست ندارد و حرف های پیشین او، یاوه ای بیش نیست.

البته در اغلب موارد، پرداخت نادرست به خصوص در آثار مستند معلول موضوع دیگری به نام ((پژوهش)) می شود. مسئله ای که در فیلم مستند بومرنگ به کارگردانی پدرام ابوئی شاهد بودیم. در صحبت های پیش از اکرانِ سانسِ آخر، تنها کارگردانی که برای مراسم معارفه فیلمش حضور داشت، پدرام ابوئی کارگردان جوان یزدی بود که بومرنگ اولین اثر مستند او به شمار می رود و سابق بر این، تجربه ساخت سه فیلم داستانی را داشته است. ابوئی در صحبت های خود اشاره کرد که ((بومرنگ، مردی را نشان می دهد که دچار بیماری آلزایمر شده است و سعی دارد جایگاه خودش را در میان خانواده و اطرافیان بیابد.)) البته نقل به مضمون است و فحوای کلام چنین بود. با صحبت های آغازین ایشان و بعد از پایان نمایش فیلم من شیخ عبدالصاحب هستم، به تماشای فیلم مستند بومرنگ نشستیم.

پلان ابتدایی که از آرشیو تصاویر خانوادگی برداشت شده بود، شخصیت اصلی فیلم را در حال رقص در یک جشن عروسی نشان می دهد که در سکانس های میانی معلوم می شود جشن عروسی دخترش مریم بوده که با زنی کانادایی ازدواج کرده و در حال حاضر، ساکن کانادا است. بگذریم…صحبت سر پژوهش و پرداخت نادرست بود. سکانس ها یکی پس از دیگری می گذشتند و چرب زبانی شخصیت اصلی تماشاگران را به خنده وا می داشت. چرب زبانی که مختص شخصیت اصلی بود و می شود گفت چرب زبانی های او فیلم را تا قدری نجات داد از اینکه حوصله سربر شود. باقی زمان بومرنگ اینگونه گذشت که با حسین آقا، شخصیت اصلی دیگر شخصیت ها از جمله همسر،پسر،خواهر و مادرزن وی بازی ((منو می شناسی؟!)) و ((اینو می شناسی؟!)) راه انداخته بودند که باعث شده بود قضیه بیماری آلزایمر لوث جلوه کند و البته اینچنین می نمود که ایده اصلی از آن کارگردان باشد. به جز قضیه بازی ((منو می شناسی؟!)) و ((اینو می شناسی؟!)) و یک صحنه که گوینده رادیو اطلاعات نه چندان مهمی را در مورد فراموشکاری بیماران مبتلا به آلزایمر به اشتراک می گذارد، عملا مستند بومرنگ هیچ اطلاعات مفیدی را درخصوص تاملات و تالمات درونی و حتی بیرونی یک بیمار مبتلا به آلزایمر به مخاطب نمی دهد جدا از اینکه در هیچ جای مستند شاهد طردشدگی از سوی خانواده و آشنایان یا قضیه حفظ جایگاه حسین آقا نیستیم زیرا خانواده حسین آقا از نوع حمایت گر هستند و پسر او وقتی بیماری وی شدت می یابد، در حال پرستاری از او است. از اینرو، صحبت آغازین کارگردان در جهت معرفی اثرش، اثر عکس داشت و مخاطب را منتظر صحنه ای می گذاشت که هیچگاه در بومرنگ شاهد نمی بود. حال اگر صحبت آغازین کارگردان را ایده اصلی برای ساخت بومرنگ بگیریم، وقتی در اثر نهایی شاهد این ایده اصلی به صورت حتی کم رنگ نیستیم، اشکال را باید در جایی پیدا کرد که در ابتدا گفته شد: ((پژوهش و پرداخت نادرست)).

شاید باید ریشه پژوهش و پرداخت نادرست در فیلم های بلند سینمایی مستند یا داستانی را در فیلم های داستانی و مستند جشنواره فیلم کوتاه تهران جشتجو کرد.

وقتی کارگردانی ادعا می کند که فیلم قرار است به کشمکش های یک بیمار مبتلا به آلزایمر بپردازد و تنها نکته ای که شاهد هستیم، بازی با فراموشکاری های شخصیت اصلی است، مسئله ((پژوهش)) به میان می آید. ولی فراموشی سطح قضیه آلزایمر است و پشت آلزایمر دنیا دنیا درد درونی و بیرونی خوابیده که داستان ها به همراه خودش دارد که مناسب ساخت آثار داستانی و مستند چه کوتاه و چه بلند هستند. برای اینکه در آثار سینمایی بحث ((پژوهش)) جا بیفتد، باید از آثار ابتدایی فیلم سازان جوان دنبال فرهنگسازی چنین مقوله ای بود و جشنواره فیلم کوتاه تهران، جشنواره سینما حقیقت و چند جشنواره معتبر داخلی دیگر بستر خوبی برای این نوع فرهنگسازی ها هستند. وقتی پژوهش ها به درستی انجام شود، خود به خود برخی خلاهای مربوط به نگارش و پرداخت داستان های آثار مستند و داستانی رفع خواهد شد و برای درک مطلب فوق و پایان مقاله، یک مثال ساده بیان می کنیم:

در فوتبال، ضربه اوت با دست پرتاب می شود و در فوتسال، با پا بازی ادامه می یابد. حال در نظر بگیرید، نویسنده ای در حال نگارش فیلمنامه ای راجع به فوتبال هست و در یک صحنه نوشته است ((بازیکن، توپ را روی خط اوت می کارد و به بازیکن خودی پاس می دهد.)) که وقوع چنین صحنه ای در فوتبال محال است اما حین نگارش با مراجعه ضمیر ناخودآگاه به داشته های ذهنی با توجه به تحقیقات پیشین راجع به قوانین فوتبال می توان صحنه را به درستی تغییر داد : ((بازیکن،توپ را با دست برای یار خودی پرتاب می کند))

 

سینماخانه / نویسنده: فرزاد جمشیددانایی – عکس حاشیه گزارش : کاملیا رجبی

اخبار مرتبط

نظرات



آخین اخبار