بی‌شک سینمای فلسطین نمی‌تواند نسبت به تاریخ مصیبت‌باری چون ۱۹۴۸ بی‌تفاوت باشد. همان که روز «نکبت» یا «فاجعه بزرگ» نامیده شد و سرآغاز اشغال سرزمین‌های بود که با سلب مالکیت از زمین، به پراکندگی مردم فلسطین منتهی شد و سرآغاز تاسیس دولت صهیونیستی. نسلی که از دل روز نکبت بیرون آمد هیچگاه نتوانست از ترومای تاریخی مردمان فلسطین رها شود و این مصیبت مدام تکرار شد و لاجرم به نسل‌های آتی انتقال یافت. روز نکبت تنها گذشته را به یغما نبرد بلکه اکنون را هم به برزخی تمام نشدنی بدل کرد. حافظه جمعی مردمان فلسطین هیچ‌گاه توان آن را نخواهد داشت که رنج گذشته را به تمامی کنار گذارد و به زندگی نرمال تحت سیطره اشغالگران ادامه دهد. بنابراین ثبت وقایع و حوادث تلخ گذشته از مهم‌ترین کنش‌های انقلابی است تا مردمان فلسطین فاقد یک خاطره جمعی نباشند. از این باب می‌توان اهمیت رسانه‌ای چون سینما را در این تلاش برای حفظ میراث گذشته به قضاوت نشست و از یاد نبرد که چگونه «تصویر» می‌تواند علیه فراموشی باشد و تاریخ محذوفان را از شر اشغالگران نجات بخشد. اما نکته اینجاست که این تصویر چگونه قرار است نسبت خویش را با حقیقت آشکار کند و سیاست بازنمایی‌اش در قبال مقاومت به شکل رادیکال و انقلابی محسوب ‌شود. از یاد نباید برد که فستیوال‌های بین‌المللی آن تصویری از فلسطین را بیشتر می‌پسندند که یک فلسطینی در جایگاه «قربانی» قرار گرفته باشد. اما هستند سینماگرانی که ترجیح می‌دهند این کلیشه‌ها را کنار گذاشته و تصویر متفاوتی از فلسطین ارائه کنند. با آنکه اشغال همچنان ادامه دارد اما سیاست بازنمایی این اشغال، زیباشناسی دیگری می‌طلبد. بی‌شک در مقابل هژمونی نامشروع سرکوبگران، می‌بایست شکل مقاومت و مبارزه را از نو طراحی کرد تا عرصه‌های نبرد گرفتار کلیشه نشود. وقتی مکانیسم‌های محدودسازی و تحت فشار گذاشتن مردم فلسطین، هر روز ابعاد عظیم‌تری به خود می‌گیرد و به آخرین تکنولوژی‌های کنترل‌گری تجهیز می‌شود دیگر نمی‌توان با استراتژی‌های از کار افتاده گذشته به جنگ این تروریسم دولتی رفت. اینجاست که راه‌های گریز را باید جست و فی‌المثل به تکنیک‌هایی چون مونتاژ، حرکت دوربین، صداگذاری، مستندسازی و…از منظری تازه نظر افکند. به هر حال وقایع تاریخی چون روز نکبت، جنگ شش روزه، انتفاضه‌های اول و دوم، پیمان صلح اسلو و…برای مردم فلسطین معناهایی سرنوشت‌ساز دارد. فی‌الواقع زندگی روزمره مردم تحت اشغال، در اتصال با این بزنگاه‌های تاریخی است که تعیّن یافته و معنادار شده. بنابراین سینمای انقلابی مردم فلسطین می‌بایست میان زندگی روزمره و بزنگاه‌های مهم تاریخی، اتصال برقرار کند و بر این نکته تاکید بگذارد که یک فلسطینی تا اطلاع ثانونی، نمی‌تواند از وضعیت تاریخی خویش تحت اشغال به تغافل گذر کند.

سینمای فلسطین را به چهار دوره تقسیم کرده‌اند که با اشغال صورت‌بندی می‌شود. تا قبل از روز نکبت در سال ۱۹۴۸ سینماگران فلسطینی چون ابراهیم حسن سرحان با حداقل امکانات و البته فقر دانش سینمایی، مشغول به ساختن فیلم‌های شدند فی‌المثل از سفر پادشاه سعودی و کمک‌رسانی به فقرا و ایتام. امری که برای آن روزهای فلسطین شگفت و تازه بود و امیدبخش. سینمای قبل از ۱۹۴۸ چندان به سیاست نمی‌پرداخت و در آغاز راهی بود که بعدها می‌بایست رسالت تاریخی خویش را در نهایت بر عهده گیرد. دوره اول را «آغاز» نامیده‌اند و مبتنی است بر تلاش‌های سینماگرانی که سرزمین‌شان هنوز گرفتار اشغال‌گری نشده اما خطر آن به شکل‌های مختلف احساس می‌شد. مرحله دوم با اتفاقات تلخی چون روز نکبت رقم خورد و «سکوت» نامیده شد. دورانی که تا جنگ شش روزه در ۱۹۶۷ ادامه یافت و نوعی حیرت و بهت بود از عمق فاجعه. به قول نوریت گرتز و جرج خلیفی در کتاب «سینمای فلسطین»  بعد از روز نکبت «وقتی حیات جامعه فلسطین عرب به عنوان یک موجودیت سیاسی و اجتماعی به پایان رسید، سکوتی مطلق حاکم شد. زندگی شهری در شهرهای ساحلی تقریباً به طور کامل ناپدید شد، بیش از ۳۵۰ روستا و محلات شهری از نقشه جغرافیا پاک شد، و تقریباً نیمی از ساکنان عرب فلسطینی بی‌خانمان و به پناهنده تبدیل شدند. تجربه تبعید، که یک تراژدی ملی و شخصی بوده، همه چیزها را برای نسلی که این فاجعه را از سر گذرانده بودند، تحت‌الشعاع قرار داد.»اما روشنفکرانی چون عبدالکریم الکرمی، غسان کنفانی، معین بسیسو و…اعتراض کردند و بار دیگر آرمان‌های رهایی و مقاومت سردادند.. گروه‌های سیاسی چون فتح، هسته اولیه‌اش در این دوره شکل یافت و بتدریج نسل تازه‌ای در مقابل اشغال‌گری پدیدار شد. اما سینما محصول چندانی در این دوره نتوانست تولید کند و همچنان در یک سرگردانی و تعلیق طولانی روزگار گذراند. دوره سوم که «تبعید» نامیده می‌شود از شکست اعراب مقابل رژیم صهیونیستی موسوم به نکسه آغاز شد. دورانی تباه با انفعال تمام عیار دولت‌های عربی که بار دیگر امید به مبارزه را به نیروهای فلسطینی چون فتح به رهبری یاسر عرفات بازگرداند. دورانی که به سینمای مستند میدان داد که به ثبت رویدادهای مبارزاتی مبادرت ورزد و توجیه‌گر آرمان‌های مبارزاتی فلسطینی باشد. همه آنچه که به مقاومت نیروهای فلسطینی مربوط بود می‌بایست ضبط و ثبت شود. تظاهرات، میتینگ‌های سیاسی، مصاحبه با معترضان، و این گونه بود که در حدود ۶۰ فیلم مستند ساخته شد تا تاریخ فلسطین یکی از درخشان‌ترین دوران مبارزاتی علیه اشغال را ثبت کند. در نهایت به آخرین مرحله می‌رسیم. دوره چهارم که از اوائل دهه هشتاد میلادی آغاز شد به سینماگران این امکان را داد که از طریق فرم با مسئله اشغال مبارزه کنند. گویی دیگر آن مستندسازی‌ها نمی‌توانست وضعیت معاصر را بازنمایی کند و می‌بایست زیباشناسی خلاقانه‌ای به میدان مبارزه آید. کارگردان‌هایی چون میشل خلیفی، رشید مَشهراوی و ایلیا سلیمان در پی سینمایی متفاوت از گذشته بودند. دیگر تنها نمی‌شد از نگاه غربی و با نگاه شرق‌شناسانه به مردمان بی‌خانمان فلسطین نظر افکند و مشغول بازنمایی سوژه «قربانی» از مردم فلسطین بود و در جشنواره‌ها با وجدان معذب به جایزه دادن مشغول شد. نسل جدید کارگردانان فلسطینی به زندگی روزمره تحت اشغال پرداختند و از یاد نبردند که برای بازنمایی منصفانه از یک دوران، می‌توان تناقضات درونی یک جامعه را بدون لکنت نشان داد حتی اگر یک ملت بی‌خانمان مثل فلسطینان باشند. از این باب سینمای این روزهای فلسطین از کلیشه‌ها در حال گذر کردن است و کمابیش تلاش دارد مبارزه مردم فلسطین را در پیوند با زندگی روزمره به تصویر کشد. ترکیبی از زندگی قهرمانی و امر روزمره.

منبع: سوره سینما