رفتن به بالا

اخبار سینما، تئاتر و تلویزیون

تعداد اخبار امروز : 15 خبر


  • پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
  • الخميس ۱۸ رمضان ۱۴۴۵
  • 2024 Thursday 28 March

«To The Moon» متکی به «تاریخ‌نگاری فیلمیک» است و این عناصر نمایشی است که مواد روایت تاریخی را تشکیل می‌دهد. به گزارش سینماخانه و به نقل از مرکز ارتباطات و اطلاع رسانی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، شب و تنهایی و تماشا. ماه و سکوت و رویا؛ چه همقرینه‌های آغوش‌پذیری می‌شوند وقتی آدمی باشد […]

«To The Moon» متکی به «تاریخ‌نگاری فیلمیک» است و این عناصر نمایشی است که مواد روایت تاریخی را تشکیل می‌دهد.

به گزارش سینماخانه و به نقل از مرکز ارتباطات و اطلاع رسانی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، شب و تنهایی و تماشا. ماه و سکوت و رویا؛ چه همقرینه‌های آغوش‌پذیری می‌شوند وقتی آدمی باشد و نگریستن از جهانِ جنین تا آن‌سوی زمین و «To The Moon»، تولد و عشق و مرگ را به هم پیوند می‌زند، در گذر تصاویری که وام‌دار جادوی سینما است و همچو ماه بر پیکر تاریک زمانه تابیده و با زبان شاعرانه روح یافته و در این جا است که قلم، رهسپار جاده‌ی شیدایی می‌شود تا تنها توصیف باشد از عظمت چشمانی که می‌یابد این همه زیبایی را.

«To The Moon»، دعوتِ چشم به تماشای آزادیِ عاشق است و رها شدن میان زمان‌ها و پیوند میان ذرات و رخدادهایی که از دیدگاه «نامکانمندی» مکانیک کوانتوم، از یک نقطه حیات می‌یابند و در این جا، تکثیرشان، تابش نور بر آینه‌ی خیال است که تصاویر را رویاگونِ دل عاشق می‌کند و محال است که چشم به راه ماه شب‌چراغ باشی و سرود سر ننهی به هزاران زبان مکاشفه. برای درک این اثر، باید مطابق با نظریه‌ی رمزواره‌ی «اومبرتو اکو» پیش رفت و به هزارتوی نگاهی رسید که این فیلم در پی آن راه می‌رود، جایی که تصاویر، شناور در دریای گریز از خشکی روزمرگی است تا دریابد نقش نمایه‌هایی را که از گیسوان رویا بافته شد. و دریغا که وصال در بند نگاهی است تا چشمان معشوق را به رویای فردا پیوند بزند و «ماه»، جراحِ شمع نیمه‌سوخته است و روح «To The Moon»، شرح حال این طبابت است.

کشف کائنات تنها با رمز واژگان و در محضر اشعار پدید می‌یابد تا آدمی را آماده سازد برای تماشای زمین و زمان که به گفته‌ی شکسپیر، همه‌ی جهان «صحنه‌ی نمایش» است و اگر عمر آدمی اهلِ وفا و چشمِ بشر، هم‌کیش معنا بود، آن‌گاه فاصله‌ی میان بودن و نبودن از میان می‌رفت و «همه تن چشم می‌شد» و بدین پندار، این اثرِ دراماتیزه شده با زبان سینما بر قلب تاریخ خنیاگری می‌کند و زبان روایت‌گری‌اش چنان ریتم دلنواز و زبان مواجی دارد که دیگر نمی‌توان مرزی میان واقعیت و تخیل برایش متصور بود و این قدرت نهفته در زبان است که به تعبیر لاکانی، روح آدمی را از «اختگی» دور می‌سازد.

«To The Moon»، سفری ادیسه‌وار به «شهری پشت دریاها» است. تنها چشمان را باید شُست و تخیل را به پرواز درآورد… اگر حافظه کمی یار باشد و چشم در پی دلدار، به شب آرامی می‌رسیم که با هم از آن کوچه گذشتیم. حالا چه فرقی دارد که آن کوچه در کجای جغرافیای جهان، عطر گل شب‌بو گرفته باشد. از شبی می‌گویم که صدای دور سمفونی ۹۴ هایدن چنان نزدیک شد که مکالمه‌ی شوخ طبعانه‌اش با جهان مسخ‌‌مان ساخت… نقاشی واژگانِ «سهراب سپهری» و عشقِ گذران «فریدون مشیری» و بازیگوشی سرخوشانه‌ی «یوزف هایدن» دیزالو می‌شود به شعر «رویایی شاعر» که «ماه» را «در حاشیه‌ی مرگ» و در «شلاق گونه‌های خورشید»، تنها یافته بود. این را مستند «به ماه» در فصلی از روایت به مدد تصاویر آرشیوی فیلم‌ها می‌سُراید.

این اثرِ ساخته شده توسط «تادها او سالیوان» در پی اتصال نمایه‌هایی است که در آن‌ها، «ماه» حضوری ملموس دارد. در این «باغِ صد خاطره»، نقش‌آفرین «ماه» است و همه‌ی عناصر دیداری و شنیداری حول چشمان «ماه» می‌چرخند. «To The Moon» از تاریخ سینما وام می‌گیرد تا غزل عشق و مرثیه‌ی مرگ را به سرایش درآورد تا شاید کمی پاک شود، دل غبار گرفته از نامرادی زمان. در این فیلم، گلچین‌شدن تصاویر، همانند برخی آثار وطنی نیست که با یک نریشن تکراری به هم دوخته شود، بلکه ساختار هویت‌مند «To The Moon»،، از نگاه هوشیار سازنده‌اش قافیه یافته و تصاویر آرشیوی را در مسیر زبانِ اثر به یاری گرفته تا گویاتر از آفرینش سخن بگوید.

در این جهان متکثر و در این پارادایم‌های متنوع فکری که حقیقتِ واقعیت، در اذهان چند‌‌لایه تاب می‌خورد، دیگر مستند محض، خود خیالی بیش نیست. در ساختار آثار «هیبرید»ی (دورگه‌ای)، فهم واقعیت، تنها از طریق ردیابی اصالت وقایع رخ نمی‌نماید، در این فضا، برچسب‌گذاری واقعیت از طریق مکاشفه حاصل می‌شود. منابع درک رخدادها تنها از مخازن تاریخ بیرون نمی‌جهد؛ چرا که واسطه‌ها برای درک معنا بسیارند و هر آینه، حقیقت است؛ اگر چشم، روزن زیبایی برای نگریستن شود. به قول «بارت»، زبان از طریق اتصال و انتقال با تصویر جان می‌یابد و در این احوال پساساختارگرایانه، ما بیینده هستیم و مستند، جعبه‌ سحرآمیز خیال و واقعیت می‌شود.

در این اثر، هم نسیمِ عشق وزیدن می‌گیرد و هم کمان به سوی مرگ کشیده می‌شود، چرا که هم‌چنان و تا همیشه، سرود رفتن با نوای ماندن در جدال است. اشتیاقِ این گونه آثار فرم‌گرا به عبور از مرزهای مرسوم قواعد واقع‌گرا، آن‌ها را به جهان‌هایی موازی پیوند می‌دهد تا دیگر یک‌چشمی به تاریخ نگریسته نشود و وجوه نمایشی، پیشگام روایت‌گری باشد.

از همین منظر، «To The Moon» متکی به «تاریخ‌نگاری فیلمیک» است و این عناصر نمایشی است که مواد روایت تاریخی را تشکیل می‌دهد. «آرشیو» در این جا صرفاً تکه‌دوزی تصاویری به جا مانده از روزگاران نیست که سازنده بدان دلخوش باشد، بلکه این «فیلم‌گردآوری»، سامان یافته و منظری ساخته که عشوه‌گری‌هایش متکی به ارجاعات سینمایی است. آرشیو «To The Moon» با موضوع «ماه بلند‌ بالا»، بیش از یک اثر مولف‌گرای متکی به تدوین، تفکر هستی‌شناسانه‌ی سازنده‌اش را نمایان می‌سازد، آن‌جا که تفکیک عناوینِ مرتبط با «ماه»، گشایشی می‌شود در مسیر جست‌و‌جوگری انسان در چرخه‌ی روزگار. در این اثر، تصاویر آرشیوی، کولاژی تشکیل یافته از غربت نماها نیست، بلکه موادی است که با ظرافت کنار هم چیده شده تا احوالات جهان هستی را جویا شود.

«ماه»، خنجری است به قلب تاریکی. و در پیشگاه ماه، هیاهوهای زمانه می‌خوابد و گمنامی و تنهایی و سکوت جولان می‌یابد. شب‌زده‌ها در کمین روز به سر می‌برند تا شاید دست‌ دورمانده‌ی پلنگ از رخسار ماه، درخشش از بوسه‌ی خورشید بگیرد. اما جهان، معکوس شده است و آن چه را که روشنایی است، باید در شب جُست و روزگار به همان رنجوری است که «نیما» از آن تعبیر به «میهمانخانه‌ی مهمان‌کش» کرد و «فرهاد» به درستی خواند: «صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست….» چرا که این جهانِ تاریک مانده از «ناهمواری انسان»، دامان هر صبحی را از نوازش خورشید بی‌نصیب می‌گذارد، پس باید در شب به نظاره نشست جهان را و گوش به توصیه‌ی «صالحی»؛ شاعر راه‌بلدِ «نشانی‌ها» داد و به کسی نگفت که «این جا شب است» و تنها از ماه گفت!

منبع: آکادمی هنر

اخبار مرتبط

نظرات



آخین اخبار