یاران ناشناخته‌ام

چون اختران سوخته

چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد

که گفتی

دیگر

زمین

همیشه

شبی بی ستاره ماند .

«آهای!

این خون صبح گاه است گویی به سنگ فرش

کاین گونه می تپد دل خورشید

در قطره های آن …

از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید

خون را به سنگ فرش ببینید !

خون را به سنگ فرش

ببینید !

خون را

به سنگ فرش …»

به‌زودی با آماده شدن فیلم اسامی همه عوامل اطلاع رسانی خواهد شد.