به گزارش سینماخانه و به نقل از ستاد خبری شانزدهمین جشنواره بین‌الملی «سینماحقیقت»، مهدی دوایی طراح پوستر شانزدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» گفت: شانسی که من در طول دوره کاری ام داشته ام این بوده که اغلب سفارش دهندگان من در حوزه گرافیک، کارفرمایانی فرهنگی بوده اند. در این میان همیشه سفارش های مربوط به حوزه سینما برایم جذابیت ویژه ای داشته اند.
وی افزود: هر بار که در فرآیند طراحی پوستر و یا طرح جلدی در حوزه سینما قرار می گیرم با چالشی جذاب و دشوار روبرو می شوم؛ اینکه چطور می توانم این بار موضوعم را بدون استفاده از عناصر قراردادیِ تصویریِ در ارتباط با سینما با مخاطبم مطرح کنم مثلا استفاده از فریم یا پرفراژ نگاتیف در طراحی گرافیک حالتی تکراری به خود گرفته که برای تولید معنا یا استعاره‌ بصری از حدی فراتر نمی رود. حال سوال اینجاست چه باید کرد تا از الگو‌ها و عناصر تصویری که همیشه در سینما می‌بینیم دوری کنیم و به سوی خلق تصاویر و اشکال متفاوت برویم. در اغلب مواقع شاید چاره‌ای جز رفتن به سوی انتخاب عناصر همیشگی مانند دوربین، تصویری از یک تصویربردار، ادوات فیلمبرداری و… نداریم چراکه الفبای گرافیک فرم و رنگ است و فرم عصاره‌ای از اشکال مختلف که ما «نام» بر آنها می گذاریم مثل میز، صندلی یا درخت.
در گرافیک ما ناگزیریم تا با فرم حرف بزنیم و فرم ما را به سوی اجسام و اشکال دیداری هدایت می‌کند.
این طراح درباره انتخاب المان ها برای طراحی یک پوستر توضیح داد: زمانی که یک سفارش قرار است مفهومی شاعرانه و انتزاعی مانند «حقیقت» را انتقال دهد، چالش از همان جا آغاز می‌شود؛ اینکه ما چگونه می‌توانیم مفهومی کلی را با الفبای تصویر نشان دهیم. تصویر کردن مفاهیم انتزاعی و غیر عینی مانند «حقیقت» نیازمند برقراری مناسبات استعاری در ترکیب تصاویر است تا نوعی گفتگوی تصویری بین طراح و مخاطب در بگیرد. این چالش بزرگی برای طراح است، چون گرافیک هنری مبتنی بر فرم و رنگ (ماده و شکل) است و موضوع ما – حقیقت- مفهومی ذهنی و انتزاعی.
دوایی با اشاره به اینکه گرافیک برایش به‌کارگیری زبان فرم و دستور زبان تصویر برای تولید نوعی بیان شاعرانه است، توضیح داد: این غایت بزرگ و فرّاریست که شاید یک طراح در همه عمر حرفه ای خود در جستجوی آن باشد و ریسک رسیدن یا نرسیدن به آن را به جان بخرد، اما چالش دیگر ما در مقام طراح گرافیک نحوه تلفیق حروف با تصاویر است. بسیاری از پوسترها از فرمول های تکراری و ساختمان تصویری مشابهی در چیدمان حروف و تصاویر استفاده می کنند. تلاش برای پیدا کردن راه های جدید و خلاقه در ترکیب حروف و تصاویر برای یک طراح نوآور، بسیار مهم و انرژی بَر است.
وی افزود: بگذارید برای روشن‌تر شدن موضوع مثالی بزنم مثلا وقتی به یک فرش دستبافِ بختیاری یا ترکمن نگاه می کنیم تمامی اجزای آن با واحد مشخصی به نام «گره» طراحی شده است. ساختمان تمامی تصاویر و حتی حروف به کار رفته در آن بر مبنای این واحد شکل گرفته است، اما در بیشتر تولیدات تصویری ما این در هم تنیدگی و یافتن مناسبات درست در اجزای تایپ و تصویر برای ایجاد جهانی با لحن واحد مغفول می ماند.
طراح پوستر شانزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» با اشاره به نحوه مواجهه با موضوع و شکل گیری فرآیند طراحی گفت: در طول فرآیند طراحی سعی می کنم تا همیشه به شکلی غیرمستقیم و نامرتبط با موضوع مواجه شوم. ذهن و تله های آن همیشه برای من جالب بوده است. طراحی مانند یک بازی یا رقابتی دو سویه هست که یک سوی آن منِ طراح و سوی دیگر ذهنِ او قرار می گیرد. گاهی با هم لجاجت می کنند و البته در طول این مسیر گاهی هم رفاقت تا بالاخره هر دو رضایت دهند و ماحصل آن تحت عنوان اثر هنری در برابر سفارش دهنده قرار بگیرد. از اینجا به بعد تازه چالش برقراری ارتباط میان طراح و سفارش دهنده شکل می گیرد که این خود مرحله‌ دیگریست. وقتی سفارش دهنده و طراح بر سر محصولی توافق کردند حالا نوبت به مواجهه‌ مخاطب با اثر می رسد. او می تواند آن را بپذیرد یا پس بزند. اینجاست که می گوییم ارتباط برقرار شده یا نشده است.

وی ادامه داد: روش همیشگی من برای طراحی یک اثر این است که به صورت غیرمستقیم با سوژه مواجه شوم. معمولا ربط های مستقیم و اولیه دال و مدلول هایی ابتدایی و دم دستی تولید می کنند مثل ایده های اولیه که نویسندگان می نویسند، مچاله می کنند و در سطل زباله می اندازند و مدام می نویسند و دور می اندازند تا به معجونی قوام یافته تر در ذهنشان نزدیک شوند.
دوایی با اشاره به اینکه فرآیند خلاقیت در مغز پروسه ای پیچیده دارد که بخشی از آن در خودآگاه، آموخته ها و پیش فرض های ما ریشه دارد، عنوان کرد: اما بخش مهمتر آن که نادیدنی و غیر عینی‌ست در ناخودآگاه، احساسات، نوستالژی خاطرات و فیزیولوژی مغز ما رخ می دهد؛ اینکه در چه اقلیمی متولد و بزرگ شده ایم، چطور زندگی می کنیم و در کدام خانواده و با چه پیشینه فرهنگی رشد کرده ایم یا اینکه زاویه تابش خورشید و نور در محل زندگی ما چگونه است. همه و همه در شکل گیری این ناخوداگاه موثر است و روی پروسه خلاقیت هنرمند اثر می گذارد، اما کماکان اصل این فرآیند خلاقه در هاله ای از رمز و راز پنهان است به قولی «حیرت» محکی است برای سنجش عیار یک اثر هنری.
او درباره تعداد پوسترهای طراحی شده برای این جشنواره عنوان کرد: این جشنواره دارای بخش های مختلفی است که برای هر کدام از آنها پوستر طراحی شد؛ پوستر اصلی، پوستر بخش بین‌الملل، پوستر جایزه شهید آوینی به همراه پوسترهای بزرگداشت‌ و میز حقیقت از جمله این موارد است. تمام این پوسترها علاوه بر داشتن شخصیت جداگانه حال و هوایی مشترک را تداعی می کنند که بازتاب دهنده هویت و لحن بصری این دوره از جشنواره «سینما حقیقت» است.
دوایی درباره به‌کارگیری عنصر آیینه کاری و هندسه ایرانی در پوستر اصلی شانزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» توضیح داد: نکته مهمی که در این پوستر وجود دارد، استفاده از الگوهای هندسی هنر ایرانی با نگاهی مدرن است. در گرافیک که هنری غربیست ما سیستمی تحت عنوان سیستم گرید داریم که بر مبنای آن نحوه توزیع اشکال در صفحه و شکل گیری ساختمان تصویر قوام می گیرد. این سیستم نظم دهنده در الگوهای هندسی هنر ایرانی قرن ها پیش توسط هنرمندان ما در ساخت ابنیه، تزئینات، کاشی‌کاری و آیینه کاری آنها وجود داشته است. به‌کارگیری این نوع هندسه علاوه بر شکل گیری نوعی سیستم گرید در زبان گرافیک پوستر ما، برای مخاطب بومی و ایرانی هم بسیار آشناست چون این عناصر و روابط بین آنها را در ابنیه تاریخی و مذهبی ایرانی به وفور دیده است. تلاش من این بود تا این هندسه وارد پوستر جشنواره شود اما با لحنی مدرن و امروزی.
وی در پایان گفت: در ادبیات فارسی «حقیقت» به آینه ای واحد و بزرگ تعبیر شده که از عالم دیگر سقوط کرده و به تکه های فراوان شکسته شده. هر تکه از این آیینه در دست فردی‌ست که تصور می‌کند هرآنچه در آن تکه می‌بیند حقیقت مطلق است غافل از اینکه امر نامحدود در ظرفی محدود ناقص و ناتمام نمایش داده می شود. تصویر این حقیقت مطلق با کنار هم قرار گرفتن تمامی این تکه هاست که معنا می گیرد. به کارگیری عنصر آیینه در طراحی پوستر ما اشاره به این مفهوم دیرینه در ذهن انسان ایرانی دارد.