رفتن به بالا

اخبار سینما، تئاتر و تلویزیون

تعداد اخبار امروز : 2 خبر


  • جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
  • الجمعة ۱۹ رمضان ۱۴۴۵
  • 2024 Friday 29 March

کیفر ساترلند از دیروز یکشنبه با سریالی جدید به تلویزیون بازگشت. به نقل از هالیوود ریپورتر، کیفر ساترلند با سریال جدیدی با عنوان «سوراخ خرگوش» در پارامونت پلاس دیده می‌شود. این بازیگر پس از سریال «۲۴» فاکس و سریال «بازمانده برگزیده» که از نتفلیکس پخش شد بار دیگر در تلویزیون دیده می‌شود. ساترلند ۵۶ ساله […]

کیفر ساترلند از دیروز یکشنبه با سریالی جدید به تلویزیون بازگشت.

به نقل از هالیوود ریپورتر، کیفر ساترلند با سریال جدیدی با عنوان «سوراخ خرگوش» در پارامونت پلاس دیده می‌شود. این بازیگر پس از سریال «۲۴» فاکس و سریال «بازمانده برگزیده» که از نتفلیکس پخش شد بار دیگر در تلویزیون دیده می‌شود.

ساترلند ۵۶ ساله در این سریال ترکیبی از جذابیت، جدیت و شوخ طبعی خشن خود را در نقش جان ویر، یک جاسوس شرکتی بدبین به نمایش می‌گذارد که خود را در چارچوب قتلی توسط نیروهای توطئه‌گر می‌بیند. این سریال درباره موضوع داغ روز یعنی اطلاعات غلط و کمپین‌های فریب عمومی سازمان یافته ساخته شده است.

با وجود تمام ترسناک بودن شخصیت‌هایی که ساترلند بازی می‌کند او در زندگی واقعی بسیار دلپذیر است و وقتی فایل اصلی مصاحبه صوتی ما دچار مشکل شد (کابوس هر گزارشگر)، ساترلند برای بار دوم پیشنهاد مصاحبه را پذیرفت و دوباره با ما به گفتگو نشست. (و البته در پایان کار به شوخی گفت: امیدوارم دوباره با شما صحبت کنم، اما فقط در مورد یک موضوع دیگر!).

در این مصاحبه برنده ۲ جایزه امی در مورد سریال جدید، احساساتش درباره ساخت دوباره «۲۴» و فیلم‌های مورد علاقه‌اش در دهه ۱۹۸۰ صحبت کرده است.

و حالا «سوراخ خرگوش». چه چیزی بیش از همه شما را در این پروژه هیجان زده می‌کند؟

انواع چیزها، در گسترده‌ترین مفهوم. من از طرفداران شدید ژانر تریلر هستم. اگر نبودم یک دهه برای سریال «۲۴» وقت نمی‌گذاشتم. در این سریال جدید جان رکوا و گلن فیکارا ۲ نویسنده مورد علاقه من هستند و یکی از فیلمنامه‌های مورد علاقه من در همه عمرم «بابا نوئل بد» نوشته این ۲ است. به عنوان کارگردان اگر به فیلمی مانند «دیوانه، احمق، عشق» نگاه کنید، یکی از متعادل‌ترین و ظریف‌ترین فیلم‌هایی است که در یک دهه دیده‌ام. بنابراین توانایی آن‌ها در شکل دادن به درام، کمدی، داستان عشقی و پرداختن به یک دوره خاص – که همچنان نوعی امید را برای شما فراهم کنند- یک هدیه باورنکردنی است.

با تکمیل یک فصل از این سریال، من فوق‌العاده به آنچه ساخته‌ایم افتخار می‌کنم و منتظر رسیدن به آزمون نهایی یعنی پاسخ مخاطبان هستم. با وجود اینکه چهل و چند سال است دارم کار می‌کنم، وقتی کاری تمام می‌شود دلهره حسابی وجود دارد. برخی چیزها وجود دارد که نمی‌دانی مخاطب قرار است چطور به آنها واکنش نشان دهد. بعضی چیزها هست که در مورد آنها اطمینان بیشتری داری و این سریال یکی از آن‌هاست. حالا که این را با صدای بلند گفتم، آرزو می‌کنم کاش نگفته‌بودم.

به نظر می‌رسد این سریال درباره وضعیت فعلی جهان در زمینه اطلاعات نادرست و نقش رسانه‌ها، فناوری و رسانه‌های اجتماعی است. بحث درباره این است که این «واقعیت چیست؟» حسی از بی‌اعتمادی را منتقل می‌کند.

زمانی که بزرگ می‌شدم اخباری از والتر کرانکیت و پیتر جنینگز منتشر شد. داستان شگفت‌انگیزی از نشست آقا و خانم نیکسون در کاخ سفید و والتر کرانکیت که در سرمقاله‌ای می‌گوید باور ندارد جنگ ویتنام پیروز شود. و خانم نیکسون بلند می‌شود و به شوهرش که رییس جمهور است نگاه می‌کند و می گوید: «تمام شد». و او می‌پرسد: «منظورت چیست که تمام شد؟» و همسرش می‌گوید: «والتر کرانکیت گفت که جنگ ویتنام تمام شده است.» و حق با او بود. تمام شد. چه دوست داشته باشی یا نه، حقایق را دریافت کرده‌ای.

اکنون ما ایستگاه‌های خبری و شبکه‌هایی داریم که کار سرگرمی انجام می‌دهند. هر ۲ وضعیت مشابهی دارند اما از فیلم‌های متفاوت استفاده می‌کنند و روایت متفاوتی روی آن می‌گذارند. در نتیجه شما سه زاویه از یک ماجرا دریافت نمی‌کنید، شما سه روایت کاملاً متفاوت دریافت می‌کنید و این واقعاً نگران کننده است؛ زیرا تا زمانی که در جامعه درک درستی از مجموعه‌ای از حقایق وجود نداشته باشد – اینکه ۲ به علاوه ۲ می‌شود ۴- یعنی جامعه کار نمی‌کند.

افراد خاصی هستند که فناوری و اینترنت را دستکاری می‌کنند و از جهش ایمانی که هنگام شروع اینترنت ایجاد شد، برای ارایه اطلاعات خاص، سوءاستفاده می‌کنند. در برخی موارد، آنها این اطلاعات را دستکاری می‌کنند و به روش‌های وحشتناکی علیه مردم به کار می‌گیرند.

دهه‌ها طول می‌کشد تا یاد بگیریم چگونه خود را با این انقلاب فناوری که یک دهه از آن را پشت سر گذاشته‌ایم وفق دهیم. تازه ما هنوز درگیر انقلاب صنعتی دهه ۱۹۰۰ هستیم، با توجه به گرمایش جهانی و چیزهایی که به آنها توجه نکرده‌ایم … این واقعی است و چیزی نیست که بتوانیم درباره آن کوتاهی کنیم.

شما در فضای تریلر تلویزیونی تجربه زیادی دارید. شده این تجربه را در صحنه‌های «سوراخ خرگوش» به کار ببرید و بگویید ببین، می‌دانم اینجا باید چه کار کرد؟ ‌

قطعاً. اگر قرار است یک سکانس مبارزه فیزیکی باشد، من تجربه بسیار بیشتری نسبت به جان و گلن دارم. بدن خودم را هم می‌شناسم و می‌دانم در مقایسه با آنچه که ۲۰ سال پیش می‌توانستم انجام دهم، حالا چه کار می‌توانم انجام دهم و گاهی هم راه‌های سریع‌تری برای انجام کار وجود دارد. نکته مهم در مورد کار با جان و گلن، باز بودن آنها برای شنیدن ایده‌های شما است – به این معنی نیست که آنها همه را بپذیرند، اما مطمئناً برای شما یک پاسخ واقعاً منطقی دارند. اینکه چرا به کاری تن می‌دهند یا نمی‌دهند.

من در واقع هرگز با ۲ کارگردان به طور همزمان کار نکرده بودم. نمی‌دانستم قرار است یک سناریوی عجیب و غریب باشد که مجبوری یکی یکی به سراغشان بروی. آنها به توانایی‌های فردی خود بسیار مطمئن هستند و با ایده‌های جدید هم راحت روبه‌رو می‌شوند.

این سریال یک تریلر بسیار پرپیچ و خم است. فکر می‌کنید تا چند فصل جلو بروید؟

تا زمانی که مردم آن را تماشا می‌کنند. من بعد از ۸ فصل از سریال «۲۴» بسیار نگران بودم. با تهیه کننده اجرایی هوارد گوردون صحبت کردیم و بعد فصل نهم را هم ساختیم. اما این مخاطب بود که به ما گفت فصل نهم را بسازیم. غریزه به ما می‌گفت این کار را نکنیم. در «سوراخ خرگوش»، جان و گلن حرف‌های خاصی درباره فناوری دارند. آنها یقیناً می‌خواهند محصول هیجان‌انگیزی باشد که تماشاگران را به یاد فیلم‌های بزرگی مانند «سه روز کندور» و «ماراتون من» بیندازد. بنابراین مخاطب است که تصمیم می‌گیرد.

حالا که صحبت از «۲۴» شد، اگر قرار باشد دوباره ساخت آن ادامه پیدا کند، آیا یک سرویس استریم در حال حاضر منطقی‌تر از پخش تلویزیونی نخواهد بود؟

فکر می‌کنم استریم و پخش آنلاین برای هر برنامه تک‌دوربینی منطقی است. من با همه چیزهایی مثل «بارنی میلر» گرفته تا «همه اعضای خانواده»، «به سلامتی» و «فرندز» بزرگ شدم. چیزی بسیار خوب در مورد آن نوع کمدی‌ها وجود داشت. هنوز کارهای زیادی هست که در شبکه‌های تلویزیونی می‌توان انجام داد از اخبار و ورزش گرفته تا سریال‌های سبک روزانه و برنامه‌های رآلیتی شوی تلویزیونی. اما سرویس استریمینگ و حتی تلویزیون کابلی، قدرت را در دست مخاطب قرار داده است و من فکر می‌کنم تماشاگران به صنعت نشان دادند که بسیار باهوش‌تر از آن چیزی هستند که آنها فکر می‌کنند. از «داستان ندیمه» تا «آخرین بازمانده ما» و «بازی تاج و تخت» و «برکینگ بد» می‌بینم چه تنوعی وجود دارد. برای همه آن‌ها جا هست زیرا اشتها برای محتوا زیاد است.

در مورد «۲۴» این طور نیست که من بگویم ممکن است برگردد – من نویسنده نیستم و در این مورد نمی‌توانم حرفی بزنم. تنها چیزی که همیشه سعی کرده‌ام بگویم این است که من دلیل این اتفاق نیستم. اگر با یک داستان خوب پیش من بیایند هیچ تردیدی از سوی من وجود ندارد.

گفته‌اید نقش مورد علاقه شما در دهه ۱۹۸۰ در «پسران گمشده» بود. این فیلم را بسیاری از مردم دوست دارند، اما چه چیزی شما را به آن علاقه‌مند می‌کند؟

پیچیده است. غیر منتظره بود. وقتی در این فیلم بازی کردم تجربه زیادی نداشتم. نمی‌دانستم «پسران گمشده» موفق خواهد شد. من متوجه نشده بودم که این قرار است نمایانگر دوره‌ای باشد. مطمئناً انتظار نداشتم زمانی با نوه‌هایی برخورد کنم که گفتند پدرم این فیلم را به من نشان داد. آن فیلم به هر دلیلی سه چهار نسل را پشت سر گذاشته است. این چیزی است که من واقعاً به آن افتخار می‌کنم. به عقب نگاه می‌کنی و می‌گویی خدایا، خوش شانس بودم که آن تست را گرفتم. خوش شانس بودم که جوئل شوماخر مرا استخدام کرد.

و البته باید بگویم «تفنگ‌های جوان» کریستوفر کین سرگرم کننده‌ترین پروژه‌ای بود که داشته‌ام. ترکیبی از بزرگترین گروه از بچه‌ها که همه در اواخر نوجوانی و اوایل ۲۰ سالگی بودیم و تازه متوجه شده بودیم که چقدر خوش شانس هستیم. من فقط نمی توانستم باور کنم که این کار را انجام می‌دهیم. هیچ‌یک از ما فکر نمی‌کردیم که بتوانیم یک وسترن بسازیم. هیچیک از ما واقعاً اسب سواری بلد نبودیم!

آیا رویکرد شما به بازیگری در طول این سال ها تکامل یافته است؟

کاملاً. گرچه «۲۴» تقریباً از هر نظر برای حرفه من خوب بود – مهم‌ترین فایده‌اش این بود که من واقعاً به عنوان یک بازیگر شروع به یادگیری تکنیک کردم. زمانی که من شروع به کار کردم، رابرت دنیرو با «راننده تاکسی» و «پدرخوانده» الگوی یک حرفه‌ای عالی بود. او هر ۲ سال یک فیلم می‌ساخت. فکر می‌کنم بسیاری از بازیگران جوان‌تر سعی کردند از آن الگوبرداری کنند. من واقعاً این کار را نکردم. جوان بودم که بچه داشتم و نمی‌توانستم زیاد کار کنم. بعد «۲۴» شروع شد و ناگهان پنج روز در هفته، ۱۰ ماه در سال به مدت ۸ سال کار کردم. معادل ۱۲۰ فیلم بود. اینجا بود که متوجه شدم به عنوان یک بازیگر، اگر می‌خواهی به المپیک برسی، هر روز تمرین می‌کنی. پس این یک خوش شانسی بود. در یک سطح دیگر یاد گرفتم – نمی‌خواهم فخرفروشی کنم – اما احساس کردم که به سطحی از پیچیدگی و مهارت در نحوه تفسیر و اجرای یک نقش رسیده‌ام. در پایان «۲۴» اعتماد به نفسی داشتم که در ابتدای آن ابداً نداشتم و برای همیشه سپاسگزار آن خواهم بود.

منبع: مهر

اخبار مرتبط

نظرات



آخین اخبار