رفتن به بالا

اخبار سینما، تئاتر و تلویزیون

تعداد اخبار امروز : 0 خبر


  • چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۴
  • الأربعاء ۲۱ ذو الحجة ۱۴۴۶
  • 2025 Wednesday 18 June

به گزارش سینماخانه؛ تئاتر «به یک قاتل ساده نیازمندیم» نمایشی کمدی-تراژیک است که همزمان از مولفه های کمدی و تراژدی استفاده می کند. این نمایش روایت شوربختی فردی کارخانه دار و معمولی است که می خواهد قاتلی را برای از بین بردن خود اجیر کند. پیش درآمد نمایش با پیشنهاد عجیب او برای استخدام قاتل […]

به گزارش سینماخانه؛ تئاتر «به یک قاتل ساده نیازمندیم» نمایشی کمدی-تراژیک است که همزمان از مولفه های کمدی و تراژدی استفاده می کند. این نمایش روایت شوربختی فردی کارخانه دار و معمولی است که می خواهد قاتلی را برای از بین بردن خود اجیر کند. پیش درآمد نمایش با پیشنهاد عجیب او برای استخدام قاتل شروع می شود. ادامه نمایش با حضور گروه بیت باکس و معرفی آنها ادامه پیدا می کند. نفر دوم (خدمتکار شوخ) هم که شخصیتی دوگانه دارد همراه این گروه با ضرباهنگی شوخ معرفی می گردد. خط نمایش با مکالماتی بین این دو نفر ادامه پیدا می کند. در ادامه نمایش قاتل زن برای کشتن کارخانه دار وارد نمایش می شود و با کشمکش شخصیت ها احساس ترس/شفقت به اوج خود می رسد. پالایش روانی شکل می گیرد و نمایش با ضرباهنگ گروه بیت باکس تمام می شود. به نظر ساختار نمایش کمدی است ولی با جشن و سرور به پایان نمی رسد بلکه با پایان بندی خوش و همکاری زن و مرد به انتها می رسد.
صحنه نمایش انبار پوشک (خوش پوشک) هست که اشاره ای به احساس زمینی آدمیان و نیاز اولیه او به تخلیه است. ترکیبی از احساس و بدن مادی انسان برای ادامه زندگی. شخصیت محوری نمایش کارخونه‌دار بینامی هست که درخواست یک قاتل ساده دارد، از شرکتی خدماتی که او هم بی‌نام هست. مرد یا «آقای» کارخانه‌دار عاجز از این کار «ساده» است. گروه بیت‌باکس مثل اشباحی هستند که فقط سایه‌شان در پس‌زمینه صحنه پیداست و گهگاه در نقاط عطفی وارد نمایش می‌شوند. شخصیت دوم مرد خدمتکار چاقی است که با گروه چهار نفره بیت‌باکس و انجام حرکات هیپ‌هاپ و ضرباهنگی که با دهن اجرا می شود وارد صحنه می‌شوند. انگار نه انگار که کسی می خواهد کشته شود.
کارخانه‌دار با یک بحران عمیق وجودی و عاطفی دست‌وپنجه نرم می‌کند. او خسته، غمگین و از نظر جسمی و روانی فرسوده است (گرفتگی عضلات گردن، ناتوانی در خودکشی). پرسش مکرر او از خدمتکار (تو منو دوست داری؟) و حسرتش از نبود عشق از سوی مادر و همسر، به یک زخم عاطفی عمیق در کودکی اشاره دارد. به نظر می رسد که این سرکوبی، او را از ارتباط عاطفی با بدن خودش و در نتیجه دیگران محروم کرده و به انزوای روانی‌اش منجر شده است. راه حلی که پیدا کرده است این است که کسی را اجیر کند تا بدن رنجورش را بکشد. روان را که نمی شود مستقیم تنبیه کرد این تن بی مقدار است که باید از بین برود.


خدمتکار کارخانه، با شخصیت شوخ و پرهیاهو، نقش یک کمدی‌ساز را در نمایش ایفا می‌کند، اما رفتارش لایه‌های عمیق‌تری را نشان می‌دهد. او با دو همسر و آرزوی تتو کردن اژدها، به دنبال هویت و خودنمایی است، اما وابستگی‌اش به پول کارخانه‌دار و طعنه‌هایش درباره پول، نشان‌دهنده یک جهان‌بینی مادی‌گرا است که شاید نتیجه ناامنی‌های مالی یا اجتماعی باشد.
از منظر روان‌شناختی، طنز خدمتکار می‌تواند مکانیسمی دفاعی باشد که او برای پنهان کردن آسیب‌پذیری‌ها یا ناامنی‌های خود به کار می‌برد. او در مکالمات با کارخانه‌دار، گاهی نقش یک حامی را بازی می‌کند (مثل دور ریختن سم)، اما گاهی هم بی‌تفاوت یا طعنه‌زن است. این دوگانگی ممکن است نشان‌دهنده تضاد درونی بین همدلی و خودمحوری باشد. خدمتکار همچنین می‌تواند نمایانگر بخشی از جامعه باشد که برای بقا در یک سیستم «همه‌چی پوله»، به طنز و مادی‌گرایی پناه می‌برند.
خدمتکار، با رفتارهای طعنه‌آمیزش به کهن‌الگوی تریکستر شباهت دارد، شخصیتی که هم آشوب ایجاد می‌کند و هم خرد پنهانی ارائه می‌دهد. تریکستر اغلب با طنز و زیرکی، قهرمان را به سمت تغییر هدایت می‌کند (دورریختن سم و درست کردن دمنوش مسهل)، اما خودش به‌طور کامل قابل اعتماد نیست(تمرد از کشتن کارخانه‌دار).
قاتل که زنی زیباست در یک‌سوم پایانی نمایش وارد می‌شود، نقش یک کاتالیزور عاطفی را ایفا می‌کند. او آمده که “کار” کارخانه‌دار رو تمام کند ولی انگار او هم تردید دارد که اینکار رو بکند یا نه. با کارخانه‌دار وارد کمکش و چگونگی کشتن او می شود. این کار راحت نیست هم کارخانه‌دار جرات این کار را ندارد و هم او پر از دودلی است. در ادامه بحث و جدلی بین آنها در می گیرد. وارد مسابقه کی بدبخت‌تر است می شوند. و زن با مکث و سکوتی تایید می کند که مرد بدبخت تر است.
از منظر روان‌شناختی، زن قاتل می‌تواند به‌عنوان یک عامل درمانی دیده شود که با همدلی و گوش دادن فعال، به کارخانه‌دار کمک می‌کند تا با احساسات روان-بدنی سرکوب شده و ضعف خود مواجه شود. او همچنین با اشاره به گریه‌های شبانه خود، الگویی از یک تنانگی محدود و آسیب‌پذیر را به نمایش می گذارد که با کارخانه‌دار در تجربه رنج مشترک است.

این تئاتر، با ترکیب طنز تلخ و موضوعات عمیق روان‌شناختی، اثری چندلایه است که هم خنده دار است و هم تأمل‌برانگیز. استفاده از شخصیت‌های بی‌نام، به نمایش کیفیتی همه‌گانی می‌بخشد، گویی این نمایش می‌تواند درباره هر کسی باشد. دیالوگ‌های طنزآمیز و بازی‌های نقش (مثل کارخانه‌دار در نقش مادر یا همسر خود و خدمتکار در نقش کارخانه‌دار) به مخاطب اجازه می‌دهد تا با شخصیت‌ها همذات‌پنداری کند و در عین حال، از فاصله‌ای امن به رنج آن‌ها بخندد.

سینماخانه / یاشار زاهدی

اخبار مرتبط

نظرات



آخین اخبار