- پنجشنبه 11 شهریور 1400 - 12:09
- کد خبر : 75523
- سینمای ایران
محمد حسین خدایی در تحلیلی به فیلم سینمایی «بوتاکس» به کارگردانی کاوه مظاهری پرداخته است. «بوتاکس» به کارگردانی کاوه مظاهری این روزها در سینماهای «هنروتجربه» در حال اکران است. این فیلم محصول مشترک ایران و کانادا و تهیه شده در دارواش فیلم و ۳bros film است. سوسن پرور، مهدخت مولایی، سروش سعیدی، مرتضی خانجانی و محسن کیانی بازیگران […]
محمد حسین خدایی در تحلیلی به فیلم سینمایی «بوتاکس» به کارگردانی کاوه مظاهری پرداخته است.
«بوتاکس» به کارگردانی کاوه مظاهری این روزها در سینماهای «هنروتجربه» در حال اکران است. این فیلم محصول مشترک ایران و کانادا و تهیه شده در دارواش فیلم و ۳bros film است. سوسن پرور، مهدخت مولایی، سروش سعیدی، مرتضی خانجانی و محسن کیانی بازیگران اصلی این فیلم هستند.
در نوشته محمدحسین خدایی آمده است:
«وضعیت آدمها در جهان جمعوجور «بوتاکس» کمابیش مهیب است و مخاطرهآمیز. از سر اتفاق نیست که پناه بردن به تخیل، در این وضعیت تکین، امکان رهایی است و بهانهای برای گردهم آمدن خانوادهای از هم فروپاشیده. خانوادهای که مدتهاست انسجام درونی خود را از دست داده و در آستانه زوال و ویرانی است. فقدان حضور والدین و همچنین سکونت در ویلایی که دایی مهربان و متمول خانواده به شکل موقت در اختیار گذاشته، نشان از وضعیت ناپایدار و صد البته میل به تغییر آن است. این تحولخواهی اشکال مختلفی دارد: یکی مثل عماد با بازی خوب سروش سعیدی که با خودآموزی زبان آلمانی و سودای مهاجرت تلاش دارد زندگی تازهای را در دیار غربت آغاز کند و آن یکی مثل شخصیت آذر با بازی مهدخت مولایی که علاوه بر اشتغال در انستیتوی زیبایی، میخواهد با مشارکت در تولید مواد مخدر صنعتی، بخت خویش را از این ورطه برکشد. هر دو راه البته بیراهه مینماید و یادآور خیل عظیمی از مردمانی که در یک وضعیت فروبسته، هر چه تلاش میکنند به در بسته میخورند. بوتاکس در همین حال و هواست که معنا مییابد و روایتگر این روزهای جوانانی است که به هر طریق میخواهند مسیر ترقی را طی کنند اما اغلب در کشاکش روزگار عاقبت به خیر نمیشوند و زندگی و امیدهایش را با نتایجی نامعلوم سودا میکنند. در میان این خانواده سه نفره، تنها اکرم است که گویا سرنوشت خود را پذیرا شده و روزگاررا آنچنان که هست از سر میگذراند. عقبماندگی ذهنی اکرم به یاری او آمده تا در پی ساختن هر شکلی از یوتوپیا نباشد و همین زندگی ساده و فقیرانه را ادامه دهد. طنز ماجرا آنجاست که این وصله ناجور از نظر دیگران که گویا منفعل و عقبمانده به نظر میآید، از قضا تاثیرگذارترین تصمیمات را گرفته و به اجرا درمیآورد. آنچنان که اکرم و وضعیت روانیاش را میتوان برهم زننده نظم موجود دانست که اعمالش، ناخودآگاه مسیر خانواده را برای همیشه تغییر میدهد. بازی تاثیرگذار سوسن پرور در نقش اکرم به خوبی توانسته پیچیدگیهای رفتاری این شخصیت نامتعارف را به نمایش گذارد. سینمای ایران از ظرفیت بازیگری سوسن پرور چندان بهرهای نبرده و اغلب مخاطبان او را در آیتمهای تلویزیونی طنز به یاد دارند. اما کاوه مظاهری به خوبی توانسته از ظرفیت سوسن پرور استفاده و شخصیتی به یادماندنی خلق کند.
یکی از درونمایههای اصلی فیلم «بوتاکس» را میتوان ذیل اسطوره بازگشت مردگان صورتبندی کرد. حادثهای که برای عماد هنگام تعمیر سقف خانه پیش میآید نقطه عطفی دورانساز در مسیر پر پیچ و خم این خانواده است. پس از واقعه آذر مجبور میشود برای حفظ خانواده و البته مشارکت در تولید مواد مخدر، به انواع و اقسام دروغ و رذالت متوسل شود. فرآیندی پرخطر که مدام با وضعیت نامتعارف اکرم و فاشگوییهای گاهوبیگاهش به مخاطره میافتد. رابطه اکرم با واقعیت اجتماع فاقد انسجام است و بنابراین پیشبینیناپذیری در گفتار و رفتار، امری اجتنابناپذیر. مهمترین مولفه شخصیتی اکرم، بیشک مقاومت در مقابل هر نوع توهین و تحقیر از جانب دیگران است. فیالمثل اتفاقی که برای عماد در هنگام تعمیر سقف شیبدار خانه میافتد رابطه مستقیمی دارد با توهین و تحقیری که نسبت به او روا میدارد. از طرف دیگر مرگ عماد گشایش و فروبستگی توامان برای ماجراجوییهای اقتصادی آذر است. بنابراین آیین خاکسپاری عماد به شکل آیینی برگزار نشده و حتی فقدان او از طریق اطلاعات نادرستی که آذر به اقوام خویش میدهد، به مهاجرت نسبت داده میشود. اما گویا این ختم ماجرا نیست و مصیبت ادامه دارد، چراکه رویت عماد توسط اکرم هنگام ایستادن در صف نانوایی، بیشباهت نیست به اسطوره بازگشت مردگان به جهان روزمره زندگان. اکرم در جستوجوی برادر گمگشته شهر را زیر پا میگذارد و به تدریج و در یک تمهید زیباشناسانه، مکانهایی از ایران و آلمان مقابل چشمان اکرم به یکدیگر اتصال مییابد. این بازگشت کمابیش ذهنی در انتها کامل میشود. وقتیکه عماد، آذر و اکرم بار دیگر مقابل در باز ویلا میایستند و کمی بعدتر اتومبیل پیکان استیشن را هل میدهند. یک قاب ماندگار که یادآور گذشتهای از دست رفته و خانوادهای از هم پاشیده است. حال ویلای در حال زوال در یک فضای رویاگون بدل به بهشتی آخرالزمانی میشود پر از قارچهای رنگین و زیبا، آن هم پس از منازعهای که مابین اکرم و آذر صورت گرفته، تو گویی سودای پرورش قارچهای مواد مخدر، کنار رفته تا بهشت موعود خانوادگی پدیدار شود. در انتها وقتی هر سه نفر از این بهشت سرسبز خروج میکنند، این حقیقت آشکار میشود که گاهی تنها مرگ است که ما را به یکدیگر پیوند میدهد. این ضیافتی است که اکرم با باز گذاشتن شیر گاز و میل به انتحار بر پا کرده و ویلایی در حال ویرانی را به بهشتی دوستداشتنی بدل کرده است.
«بوتاکس» فیلمی است انتقادی در رابطه با جامعهای که برای ماندگاری خویش، به راحتی میتواند دست به حذف بزند و اخلاقیات را فراموش کند. به یاد بیاوریم آن لحظهای را که یکی از پزشکان مرکز زیبایی به مراجعهکننده توضیح میدهد که بوتاکس یعنی چه. بوتاکس یعنی میل به جوانی و ماندگاری آن هم با تزریق سم خفیفشدهای که بعضی از ماهیچههای صورت را از بین میبرد تا ماهیچههای دیگر برای همیشه زنده بمانند تا رویای زیبایی برای همیشه برای بعضی از بانوان خوششانس ممکن شود. چیزی شبیه به حذف فیزیکی و نمادین عماد در زندگی واقعی، تا آرزوهای پایانناپذیر آذر، سرانجامی خوش یابد. فروید به ما آموخته که «امر سرکوبشده» تمنای بازگشت دارد و جهان امن و امان ما را تهدید میکند. بنابراین نباید از یاد برد که حتی بوتاکس هم نمیتواند برای همیشه جوانی ما را تضمین کند و خوشبختی به ارمغان آورد.
مهدخت مولایی بعد از نقشآفرینیهای موفق در تئاتر، در بوتاکس هم به خوبی توانسته تناقضات یک دختر امروزی را به نمایش گذارد که در مسیر زندگی ناگهان گرفتار انواع مصیبتها میشود و حال مجبور است دست به انتخاب بزند و از مهلکه به سلامت عبور کند. یکی از انبوه زنان جوانی که سیاست بقا را در عدم شفافیت و کنار آمدن غیراخلاقی با وضعیت تازه جستوجو میکند. بوتاکس بازتابی است از بحران اخلاقی جامعهای گرفتار نابرابری. جامعهای که عدهای را تا مرز نابودی میکشاند تا عدهای در کمین نشسته به رویاهای دور و دراز خویش دست یابند. «بوتاکس» صدایی تازه در سینمای ایران است که طبیعت را توریستی بازنمایی نمیکند و آن را گاه همدست جنایتکاران فرض میگیرد. آن وسعت دریاچه نمک را به یاد آوریم.»
منبع:روزنامه اعتماد
نظرات