- دوشنبه 26 آبان 1404 - 15:20
- کد خبر : 180255
- سینمای ایران

«نامه اداری»: فریاد خاموشِ یک توده مطیع به گزارش سینماخانه؛ در «نامه اداری»، اریو راقب کیانی به دل بروکراسی فرسایندهای میزند که طی سالها تجربه در سازمانها لمس کرده است؛ جهانی که انسانها در آن به چرخدندههایی بیصدا بدل میشوند. او در این گفتوگو از ایده شکلگیری نمایش، چالشهای کارگردانی، شیوه بازیگری و جهان ابزورد […]
«نامه اداری»: فریاد خاموشِ یک توده مطیع
به گزارش سینماخانه؛ در «نامه اداری»، اریو راقب کیانی به دل بروکراسی فرسایندهای میزند که طی سالها تجربه در سازمانها لمس کرده است؛ جهانی که انسانها در آن به چرخدندههایی بیصدا بدل میشوند. او در این گفتوگو از ایده شکلگیری نمایش، چالشهای کارگردانی، شیوه بازیگری و جهان ابزورد آن میگوید.
ایده اولیه نمایش «نامه اداری» از کجا شکل گرفت و چه چیزی شما را به ساخت آن ترغیب کرد؟
ایده اولیه این نمایش از سازوکارهای بروکراتیکی نشأت گرفت که طی ۱۷–۱۸ سال تجربه کاریام در ادارات و سازمانها بهطور عینی مشاهده کردهام. این ساختارها بهگونهای عمل میکنند که افراد به مرور تبدیل به ماشینهایی فرمانبردار میشوند؛ بیآنکه اختیار، اراده یا امکان مخالفت داشته باشند. همین «بلهقربانگویی سیستماتیک» باعث میشود انسانها در سازمانها صدای خود را از دست بدهند و در سلسلهمراتب خشک اداری حل شوند.
از آنجا که این تجربه برای من بسیار ملموس بود و علاقه شخصی زیادی به نوشتههای واتسلاو هاول دارم—همان پیوندی که در کار قبلیام «هتل کوهستانی» هم برقرار شده بود—به سراغ این نمایش رفتم. خواستم جامعهای را ترسیم کنم که به یک «توده خاموش» تبدیل شده است؛ جامعهای کوچکتر در قالب یک اداره که قواعد و قوانین بیدلیل در آن به مرور رنگ ایدئولوژی میگیرد و کارمندان را به کاربران منفعل بدل میکند.
در روند تبدیل ایده به نمایشنامه، مهمترین چالش شما چه بود؟
بزرگترین چالش ما انتخاب «زمان» بود. اینکه نمایش در زمانه هاول روایت شود یا در زمان حال؛ آیا ۳۰–۴۰ سال قبل را بازآفرینی کنیم یا به فضای امروز نزدیک شویم؟
در نهایت تلاش کردیم امانتدار قلم هاول بمانیم و زمانه او را به زمانه خودمان پیوند بزنیم؛ حتی اگر استفاده از برخی کلیشهها برای مخاطب امروزی چندان آشنا یا جذاب نباشد. به باور من، در بعضی اجراها استفاده از کلیشه نهتنها ضروری است، بلکه بخشی از زبان اثر را میسازد.
آیا این اثر بر اساس تجربه شخصی، مشاهدات اجتماعی یا منبع الهام خاصی نوشته شده است؟
همانطور که در سؤال نخست اشاره کردم، تجربه شخصی و مشاهداتم در ادارات منبع الهام اصلی من بوده است. رفتارهای مطیعانه، بیعملی، و همنوایی کامل با چرخدندههای سازمانی همیشه برایم پرسشبرانگیز بوده. اینکه چرا بسیاری از کارکنان «چرایی و چگونگی» کارها را نمیپرسند و نسبت به ساختار پرسشگر نیستند.
همچنین روابط سازمانی—از مصلحتاندیشی تا منافع شخصی و از همکاری تا همدلی—برایم مهم بود. متأسفانه تجربهام نشان داده که رفتار همدلانه شاید کمتر از پنج درصد روابط سازمانی را شکل میدهد و همین مسئله در نمایش هم بازتاب پیدا کرده است.
پیام یا دغدغه اصلی نمایش «نامه اداری» چیست و میخواهید تماشاگر با چه حسی سالن را ترک کند؟
دغدغه اصلی نمایش، قدرت «نه گفتن» و جسارت مخالفت است؛ اینکه با نگاهی نقادانه و شکآمیز با پدیدههایی روبهرو شویم که وارد زندگیمان میشوند. نمایش میخواهد مخاطب در برابر هر امر تازهای، بدون پرسش و پذیرش کورکورانه تسلیم نشود—چه این امر یک زبان ساختگی مانند «تایدپه» و «چروکر» باشد و چه هر قاعدهی بزرگ و کوچک اجتماعی.
رسالت نمایش این است که مخاطب را به پرسش کردن تشویق کند؛ پرسشی که او را به پاسخ درست و منطقی برساند.
چرا موضوع سازمان، اداره و بوروکراسی را برای محور اثر انتخاب کردید؟
بهنظر من هر سازمان یک «مقیاس کوچک جامعه» است. جایی که قدرتطلبی، سلسلهمراتب و آرمانگرایی شکستخورده دیده میشود. سازمانی که قصد دارد آرمانشهری برای کارکنان ایجاد کند اما به ضد مانیفست خود تبدیل میشود.
سازمان برای من ویترینی است از رفتار انسانها نسبت به بالادستیها و زیردستهایشان؛ تصویری کوچکشده از جامعهی بزرگ.
اگر بخواهید نمایش را در یک جمله توصیف کنید، آن جمله چیست؟
یکی از دیالوگهای نمایش بهخوبی عصارهی اثر را بیان میکند: «صبر تودهها زیاد نیست.» ؛ این جمله برای من مخلص کلام «نامه اداری» است.
در کارگردانی این اثر از چه رویکرد یا سبک بصری بهره گرفتهاید؟
نگاه ما ترکیبی از طنز، فانتزی و فضای ابزورد بوده است. ابزوردی که بر تکرار استوار است؛ تکراری که در جابهجایی شخصیتها، موقعیتها و ریتم اثر نمود پیدا میکند. هدف این بود که از دل همین تکرار، ریتم و تمپوی اصلی نمایش شکل بگیرد.
طراحی فضای اداری نمایش چگونه انجام شد و چرا این نوع دکور انتخاب شد؟
فضای نمایش کاملاً مینیمال طراحی شده؛ میزها و صندلیها ساده و خلاصهاند. این انتخاب آگاهانه بود تا «تجمل» حذف شود و سردی و بیروحی رنگ سفید بر فضا غالب گردد. چنین فضایی نگاه پوچگرایانه و جهان ابزورد نمایشنامه را تقویت میکند.
آیا از تکنیکهای خاصی مانند طنز تلخ، ریتم اداری یا حرکات تکراری استفاده کردهاید؟
بله. زبان نویسنده مبتنی بر تکرار است؛ دیالوگهایی که در پردههای مختلف شنیده میشوند اما در هر موقعیت معنایی تازه مییابند. همین تکرار، ریتمی شتابدار برای نمایش میسازد.
پایانبندی نیز بر اساس ترکیبی از حرکات تکراری طراحی شده است. فضای کلی نمایش طنزی تلخ یا کمدی سیاه است که تعمداً کلیشههای اداری را به سخره میگیرد.
انتخاب بازیگران بر اساس چه معیارهایی انجام شد؟
انتخاب بازیگران بر پایه تحلیل شخصیتها و الگوهای رفتاری آنها شکل گرفت؛ از فیزیک و اندام تا نوع بیان و ریتم دیالوگگویی. در دو مورد، جنسیت شخصیتها (استادلیر و پیلار) به دلایل دراماتیک تغییر کرد.
بازیگران با تحلیل روانکاوانهی نقشها همراه شدند و این دقت و هوشمندی یکی از امتیازهای مهم کار است.
مهمترین نکتهای که از بازیگران خواستید رعایت کنند چه بود؟
تأکید اصلی ما این بود که بازیگران امانتدار دیالوگهای ترجمه زهرا آقاعباسی باشند. متن کامل نمایش حدود دو ساعت و ۱۵ دقیقه بود که بهدلیل محدودیتهای سالن آن را به یک ساعت و ۳۰ دقیقه رساندیم، اما کلیت اثر و پیام آن بدون دستکاری باقی ماند.
پس از این مرحله، تمرکز بر میزانسن، ایستاییها، مکثها، سکوتها و ضرباهنگ بازیها بود.
تمرینات نمایش چقدر طول کشید و چه تجربهای برای شما ویژه بود؟
تمرینها از بیستم شهریور آغاز شد و حدود دو ماه ادامه داشت. مهمترین تجربه برای من این بود که گروهی ۱۱ نفره بههمراه عوامل پشت صحنه با جان و دل برای یک هدف مشترک تلاش کردند: «نامه اداری». این همافزایی برایم تجربهای بسیار ارزشمند و تأثیرگذار بود.
چرا سالن انتظامی را برای اجرای نمایش انتخاب کردید؟
فضای بلکباکس سالن انتظامی تناسب زیادی با حالوهوای نمایش دارد. طول زیاد سالن باعث نزدیکتر شدن تنفس بازیگر و تماشاگر میشود و میزان درگیرکنندگی اثر را افزایش میدهد.
بازخوردهای تماشاگران تا امروز چگونه بوده است؟
در چهار روز نخست اجرا، بازخوردها بسیار خوب بوده است. امیدواریم با توجه به اینکه این نمایش برای نخستینبار در ایران اجرا میشود که خود ریسکی جدی برای گروه بود اثرگذاری آن بهخوبی به مخاطب منتقل شود.
بزرگترین چالش اجرای «نامه اداری» برای شما چه بود؟
بزرگترین چالش این بود که مخاطب امروزی بتواند با جهان متن ارتباط برقرار کند و آن را با وضعیت امروز خود مقایسه و تطبیق دهد. ایجاد این پل ارتباطی میان زمانه اثر و زمانه حال، مهمترین چالش ما بود.
سینماخانه / سهیلا انصاری


نظرات