رفتن به بالا

اخبار سینما، تئاتر و تلویزیون

تعداد اخبار امروز : 25 خبر


  • یکشنبه ۹ آذر ۱۴۰۴
  • الأحد ۹ جماد ثاني ۱۴۴۷
  • 2025 Sunday 30 November
  • جمعه 7 آذر 1404 - 13:58
  • کد خبر : 180927
  • تئاتر
  • چاپ خبر : پویا فراهانی از نقش خود در «نامه اداری» گفت

«جورج نماد چرخ‌دنده‌های یک سیستم ترسناک است» به گزارش سینماخانه؛ پویا فراهانی بازیگر نمایش «نامه اداری» از چالش‌های ایفای نقش کارمندی مطیع، خشک و قانون‌مدار می‌گوید؛ شخصیتی که در جهان پادآرمان‌شهری نمایش، بخش جدایی‌ناپذیر از ساختاری سرد و بی‌روح است. پویا فراهانی در گفت‌وگو با سینماخانه از مسیر ورودش به تئاتر، تجربه‌ بازی در «نامه […]

«جورج نماد چرخ‌دنده‌های یک سیستم ترسناک است»

به گزارش سینماخانه؛ پویا فراهانی بازیگر نمایش «نامه اداری» از چالش‌های ایفای نقش کارمندی مطیع، خشک و قانون‌مدار می‌گوید؛ شخصیتی که در جهان پادآرمان‌شهری نمایش، بخش جدایی‌ناپذیر از ساختاری سرد و بی‌روح است. پویا فراهانی در گفت‌وگو با سینماخانه از مسیر ورودش به تئاتر، تجربه‌ بازی در «نامه اداری» و دغدغه‌هایش نسبت به وضعیت امروز تئاتر می‌گوید.

خودتان را برای مخاطبان ما معرفی کنید.

پویا فراهانی هستم، متولد ۱۳۷۰. از سال ۹۷ وارد عرصه تئاتر شدم. «نامه اداری» دوازدهمین تجربه‌ من روی صحنه است. در زمینه تصویر نیز فعالیت‌هایی داشته‌ام و افتخار همکاری و شاگردی عزیزانی چون سعید آقاخانی و شهرام شاه‌حسینی را تجربه کرده‌ام.

چطور برای نقشتان در «نامه اداری» انتخاب شدید و از جورج چه می‌دانیم؟

با معرفی دوستم، علی ایزدی سفیددشتی به کارگردان وارد پروژه شدم. در ابتدا نقش جورج در متن اصلی بسیار کم‌رنگ‌تر بود و بیشتر به شکل یک صدا حضور داشت، اما کارگردان تغییراتی ایجاد کردند که به نسخه ‌کنونی رسید. جورج نماد چرخ‌دنده‌های یک سیستم بسته و خشک است؛ قانون‌مداری افراطی، بله‌قربان‌گویی بی‌چون‌وچرا و هدف‌گرایی افراطی او را به شخصیتی ترسناک بدل می‌کند.

اولین برداشت‌تان از شخصیت جورج چه بود؟

در نگاه اول، جورج ساده و پیش‌پاافتاده به نظر می‌رسید؛ اما به مرور که به عمق شخصیتش رسیدم، پیچیدگی‌های او آشکار شد.

بزرگ‌ترین چالش نقش چه بود؟

اینکه جورج را هم باورپذیر نشان دهم و هم ماشینی‌بودنش را حفظ کنم؛ بدون آنکه به اغراق برسد. همچنین دنیای یک کارمند خشک و مقرراتی ۱۸۰ درجه با جهان هنری من متفاوت بود و این فاصله کار را سخت‌تر می‌کرد.

برای نقش‌آفرینی پژوهش یا تمرین خاصی داشتید؟

برای درک بهتر ساختار قدرت و جابه‌جایی‌های مدیریتی دوباره «مزرعه حیوانات» جورج اورول را خواندم. با هدایت کارگردان، فیلم‌های وس اندرسون را دیدم که به جهان ذهنی ایشان نزدیک بود. از خانم سارینا شاد، طراح حرکت، نیز تشکر می‌کنم که کیفیت بازی‌ها را به شکل چشمگیری بالا بردند.
سخت‌ترین بخش نقش اما حضور در دل دکور بود؛ جایی که کمترین امکان حرکت داشتم، اما تجربه‌ای جذاب و متفاوت بود.

تعامل شما با بازیگران دیگر چگونه شکل گرفت؟

همدلی و رفاقت پشت‌صحنه روی صحنه نیز کاملاً دیده می‌شود. هرکس جایگاهش را می‌داند و تمام انرژی خود را برای بهتر شدن کار می‌گذارد؛ درست مانند یک شرکت موفق که تمام کارکنانش راندمان بالایی دارند.

بازتاب «کمدی سیاه» و «پادآرمان‌شهری» در بازی شما چگونه است؟

فیزیک و میمیک جورج بار کمدی نقش را شکل می‌دهدبه‌جز صحنه آخر با پیلار. تلاش کردم بلاهت او را کمیک نشان دهم. از سوی دیگر، تلاش بی‌نتیجه جورج برای حفظ سیستم، همان تلاش نافرجام یک جامعه پادآرمان‌شهری است.

زبان «تایدپه» نماد چیست؟

نماد قوانینی است که ناآگاهانه یا حتی عامدانه و یک‌شبه وضع می‌شوند و نه‌تنها وضع را بهتر نمی‌کنند، بلکه موانعی تازه می‌آفرینند.

آیا نمایش نقدی بر بوروکراسی واقعی است؟

کاملاً. بوروکراسی‌ای که بسیاری از ما با آن درگیر بوده‌ایم. دور باطل تکرارشونده در نمایش آن‌قدر واضح است که مخاطب بدون سختی مفهوم را درک می‌کند.

لحظه یا دیالوگی که بیشترین بار عاطفی را برایتان داشت؟

اخراج ماریا—با وجود همه تلاش‌هایش و مواجهه او با یک‌طرفه بودن علاقه‌اش به آقای گراس بسیار دردناک بود. همچنین صحنه مرگ پیلار که به دست من انجام می‌شود همیشه تأثیرگذار بود.

تعامل شما با دکور و طراحی صحنه چگونه بود؟

جورج در دل دکور زندگی می‌کند؛ فضایی بسیار محدود که حتی امکان تکان‌خوردن معمولی هم به من نمی‌داد و من این چالش شیرین را پذیرفتم. طراحی مینیمال صحنه هم فضای خشک اداره را کاملاً منتقل می‌کند.

از این تجربه چه چیزی برایتان یادگاری می‌ماند؟

همکاری با گروهی حرفه‌ای، بی‌حاشیه و همدل، در سالنی عالی؛ و خاطراتی که هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. بازیگر بیش از این چه می‌خواهد؟

تماشاگر قرار است پس از تماشای نمایش چه برداشتی داشته باشد؟

به‌گمانم باید بفهمد بسیاری از چیزهایی که فکر می‌کنیم مهم‌اند، در حقیقت پوچ‌اند نه به شکل منفی، بلکه رهاکننده. باید یاد بگیریم سخت نگیریم؛ بعضی مسائل از کنترل ما خارج است. البته این با تسلیم شدن فرق دارد و مرز ظریفی میان این دو وجود دارد.

استقبال مخاطبان چطور بوده است؟

متأسفانه تا این لحظه که ۹ شب از اجرا گذشته استقبال آن‌طور که باید خوب نبوده. تئاتر جدی این روزها مخاطب کمتری دارد؛ مردم درگیر مشکلات روزمره‌اند. اما دوستانی که نمایش را دیده‌اند آن را بسیار دوست داشته‌اند و امیدوارم مخاطبان بیشتری بیایند.
ما در این شرایط سخت تمام توان خود را می‌گذاریم و واقعاً لایق اندکی حمایت هستیم تا چراغ تئاتر روشن بماند.

امیدواریم صرف حضور چهره‌ها ملاک دیده‌شدن یک کار نباشد. نفس تماشاگر بزرگ‌ترین انگیزه ماست. به امید روزهای روشن‌تر.

سینماخانه / سهیلا انصاری

اخبار مرتبط

نظرات



آخین اخبار