یکی از شگردهای امتحان پسداده فیلمنامهنویسان به هنگام نگارش فیلمنامه سریال، روایت چند داستان به موازات یکدیگر است که در یک نقطه به هم متصل شده و قصه را به سمت نقطه عطف پایانی پیش میبرند. موضوعی که در سالهای اخیر به وفور در سریالها به ویژه تولیدات پلتفرمهای نمایش آنلاین به چشم میخورد و سریال «مرداب» به کارگردانی برزو نیکنژاد که در حال پخش از پلتفرم فیلمنت است، از جمله آنها به حساب میآید.
افشین صادقی و پدرام افشار که نویسندگان فیلمنامه مرداب محسوب میشوند، در قسمت نخست روی قتل پسر جوان مردی ثروتمند به نام فیاض که جسدش از دریا گرفته شده مانور داده و سپس ایرج را به عنوان یکی از شخصیتهای اصلی وارد میکنند. آن هم به عنوان راننده آمبولانس حمل جسد که با زرنگیهای مخصوص به خود به فیاض نزدیک میشود. ورود زنی جوان (آفاق) همراه دختربچهای به نام سوگند که خود را به عنوان عروس فیاض و نوه او جا زدهاند، نقطه عطف بعدی این قسمت را رقم زده و گرهای به داستان میزند. پی بردن فیاض به نقشهای که ایرج و خواهرش آفاق برای تلکه کردن او کشیدهاند، تکان دیگری به فیلمنامه داده و در عین حال فیاض را موقتاً از داستان خارج میکند تا از او در قسمتهای پایانی به عنوان یک برگ برنده استفاده شود.
داستان دیگری که بخش مهمی از فیلمنامه براساس آن شکل گرفته و پیچیدگی خوبی هم دارد، قصه اسفندیار شکیب و آدمهای اطرافش است که به بهترین شکل قصه را پیش میبرد. در این میان، آفاق و ایرج هم با توجه به شناسنامهای که برایشان تدارک دیده شده وارد بازی هولناک شکیب میشوند. یک معامله صد میلیون دلاری که یک سر آن شکیب و دارودستهاش بوده و سر دیگر آن تاجری مرموز به نام خالد است. جمع کردن چند نفر برای انجام نقشه، ایدهای آشنا و امتحان پسداده به حساب میآید که نویسندگان مرداب نیز از آن سود جستهاند. به این ترتیب داستانکهایی شکل گرفته که اغلب هم خوب از آب درآمدهاند. از قصه دختری به نام صبا که به خواست شکیب وارد ملک اربابی شده تا داستانک پلیسی به نام صدرا که به عنوان نفوذی وارد این نقشه مرگبار میشود.
کشته شدن تمامی آدمهایی که سر قرار معامله مواد مخدر و سنگی عتیقه حاضر شدهاند، دیگر نقطه عطف کلیدی مرداب به حساب میآید که آن را وارد فاز تازهای میکند. جایی که ایرج و آفاق زنده مانده از ماجرا، سنگ را جایی داخل مرداب مخفی کرده و پول هنگفتی بابت پس دادن آن میخواهند. از طرف دیگر سرگرد صدرا فتحی که جان سالم به در برده، برای نجات جان پسر گروگان گرفته شدهاش وارد ماجرا میشود. تا قسمت دهم، گرههای زیادی به قصه زده شده و تنها معدودی از آنها باز شده که از جمله میتوان به ماجرای صبا اشاره کرد که البته میتوانست بهتر از اینها از کار دربیاید. داستانک مربوط به کوهیار و علاقه قدیمیاش به ویدا که جزو گروه کاری شکیب ...