رفتن به بالا

اخبار سینما، تئاتر و تلویزیون

تعداد اخبار امروز : 0 خبر


  • پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • الخميس ۱۶ شوال ۱۴۴۵
  • 2024 Thursday 25 April

زمانی بود که برنامه های تلویزیون را مردم و منتقدین محک می زدند. منتقدینی که حرفی برای گفتن داشتند و هنوز خیلی جدی تلویزیون می دیدند. این سال ها برنامه ها یا به اعتبار نظرسنجی هایی که هنوز ٨٢ درصد مردم را بیننده جدی خود می داند، یا با گزارش و نقدهای سفارشی و تبلیغات […]

زمانی بود که برنامه های تلویزیون را مردم و منتقدین محک می زدند. منتقدینی که حرفی برای گفتن داشتند و هنوز خیلی جدی تلویزیون می دیدند. این سال ها برنامه ها یا به اعتبار نظرسنجی هایی که هنوز ٨٢ درصد مردم را بیننده جدی خود می داند، یا با گزارش و نقدهای سفارشی و تبلیغات پولی در فضای مجازی ، اعتبار می گیرند.

واقعیت این است که سیر برنامه سازی به مدد اسپانسرها و چهره ها جز نمایش صورت ها و دکورها و حاشیه ها در ٩٩ درصد اوقات معنای دیگری برای ساختن و پرداختن ندارد و دلیل اصلی دلزدگی مردم از صدا و سیما همین است.

در این میان به ناگاه با اتفاق هایی روبرو می شویم که اهمیت حرف در آن ها بالاست. مثل برنامه ای به اسم محاکات که در نوروز ١۴٠٠ از شبکه دو سیما به تهیه کنندگی جواد فرحانی و  سوژه پردازی و کارگردانی مریم نوابی نژاد و اجرای منصور ضابطیان پخش شد.

این برنامه چارچوب برنامه های نوروزی معمول را در هم شکست. نیامده بود که مردم را به صرف نوروز بخنداند که در مواردی اینچنین با توجه به شرایط کرونایی و اقتصادی جامعه با واکنش متضاد مردم روبرو بشوند که ای بابا چقدر دلتان خوش است!

در عین حال نیامده بود یکسره و بی ریشه به صرف مه آلود کردن فضا، از غم بگوید مثل اتفاقی که احسان علیخانی در برنامه هایش رقم می زند و دیگر به دل نمی نشیند چون به جای رنج واقعی مردم بیشتر به شوآف نزدیک شده است.

این برنامه حدش را بلد بود ، غم و شادی را به یک اندازه می دانست و می گذاشت کسانی که روزگاری در ذهن مردم بوده اند با حقیقت بی نقاب شان حرف بزنند.

مریم نوابی نژاد کارگردان این برنامه  به یادمان آورد که لزوما آدم هایی که جلوی دوربین می خندند ، مثل نصرالله رادش حالشان خوب نیست، نشان داد به جای سواد مجازی کتاب بخوانیم چون اکثر شعرهایی که از حسین پناهی می خوانیم و به دیگران ارجاع می دهیم به گفته ی دخترش منتسب به او نیست. نشان داد به صرف بچه ی کارگردان بودن مثل رضا داوودنژاد خوشبخت نمی توان شد چون زندگی غافلگیری های خودش را دارد. از اتفاق عجیب مثل جابه جایی برادران خمسه با حضور یکی از آن ها حرف زد و حس پذیرش که مادری وقتی بعد از ٣۴ سال می فهمد فرزندش با دیگری جابه جا شده، به جنگ با سرنوشت نمی رود و می گوید خدا را شکر که یک پسر دیگر به خانواده ام اضافه شد و در نهایت از رنج بچه های آسمان گفت.

اکثریت غالب این داستان ها خیلی حرف ها برای گفتن داشتند حتی قصه ی پدری کردن اسدالله یکتا برای بچه هایش! تا به ما نشان بدهد پدر خوب بودن به هیکل و ثروت و کتک زدن نیست و عشق ربطی به ظاهر آدم ها ندارد.

با وجود این که برخی از این این داستان ها ، برای فضای نوروز تلخ بود اما به دل مردم نشست چون خود واقعی آدم ها روبروی دوربین نشستند و نخواستند ب زور بخندند یا گریه کنند.

همه چیز در این برنامه به اندازه بود، داورها درست انتخاب شده بودند، گاهی مجری وسط اندوهی به شوخی می زد تا برنامه ماه عسل نشود و البته انتخاب منصور ضابطیان هم هوشمندانه بود.

محاکات برای تلویزیون تجربه ی موفقی ست به شرطی که قدر اندیشه را بداند. بارها به مدیرانش ثابت شده به صرف دکور بزرگ و مجری چهره و هیاهو و به تازگی حتی حرکات موزون تار مویی نمی شود به عاطفه و شعور مردم چنگ زد مگر راه و رسم آن ها را بلد باشی.

و کاش بشود به برنامه سازان صاحب اندیشه که هیاهو بلد نیستند، رندی نمی دانند و به خصوص گاهی بعنوان یک زن مجالی برای گفتن می یابند اما محکم و ارزنده برنامه می سازند ، بها داد، دستشان را باز گذاشت و حفظ شان کرد تا جای خالی حقیقت زندگی آدم ها در رسانه حفظ شود.

منبع: خبرآنلاین

اخبار مرتبط

نظرات



آخین اخبار