رفتن به بالا

اخبار سینما، تئاتر و تلویزیون

تعداد اخبار امروز : 23 خبر


  • دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • الإثنين ۲۰ شوال ۱۴۴۵
  • 2024 Monday 29 April

یکی از شگردهای امتحان پس‌داده فیلمنامه‌نویسان به هنگام نگارش فیلمنامه سریال، روایت چند داستان به موازات یکدیگر است که در یک نقطه به هم متصل شده و قصه را به سمت نقطه عطف پایانی پیش می‌برند. موضوعی که در سال‌های اخیر به وفور در سریال‌ها به ویژه تولیدات پلتفرم‌های نمایش آنلاین به چشم می‌خورد و […]

یکی از شگردهای امتحان پس‌داده فیلمنامه‌نویسان به هنگام نگارش فیلمنامه سریال، روایت چند داستان به موازات یکدیگر است که در یک نقطه به هم متصل شده و قصه را به سمت نقطه عطف پایانی پیش می‌برند. موضوعی که در سال‌های اخیر به وفور در سریال‌ها به ویژه تولیدات پلتفرم‌های نمایش آنلاین به چشم می‌خورد و سریال «مرداب» به کارگردانی برزو نیک‌نژاد که در حال پخش از پلتفرم فیلم‌نت است، از جمله آنها به حساب می‌آید.

افشین صادقی و پدرام افشار که نویسندگان فیلمنامه مرداب محسوب می‌شوند، در قسمت نخست روی قتل پسر جوان مردی ثروتمند به نام فیاض که جسدش از دریا گرفته شده مانور داده و سپس ایرج را به عنوان یکی از شخصیت‌های اصلی وارد می‌کنند. آن هم به عنوان راننده آمبولانس حمل جسد که با زرنگی‌های مخصوص به خود به فیاض نزدیک می‌شود. ورود زنی جوان (آفاق) همراه دختربچه‌ای به نام سوگند که خود را به عنوان عروس فیاض و نوه او جا زده‌اند، نقطه عطف بعدی این قسمت را رقم زده و گره‌ای به داستان می‌زند. پی بردن فیاض به نقشه‌ای که ایرج و خواهرش آفاق برای تلکه کردن او کشیده‌اند، تکان دیگری به فیلمنامه داده و در عین حال فیاض را موقتاً از داستان خارج می‌کند تا از او در قسمت‌های پایانی به عنوان یک برگ برنده استفاده شود.

داستان دیگری که بخش مهمی از فیلمنامه براساس آن شکل گرفته و پیچیدگی خوبی هم دارد، قصه اسفندیار شکیب و آدم‌های اطرافش است که به بهترین شکل قصه را پیش می‌برد. در این میان، آفاق و ایرج هم با توجه به شناسنامه‌ای که برایشان تدارک دیده شده وارد بازی هولناک شکیب می‌شوند. یک معامله صد میلیون دلاری که یک سر آن شکیب و دارودسته‌اش بوده و سر دیگر آن تاجری مرموز به نام خالد است. جمع کردن چند نفر برای انجام نقشه، ایده‌ای آشنا و امتحان پس‌داده به حساب می‌آید که نویسندگان مرداب نیز از آن سود جسته‌اند. به این ترتیب داستانک‌هایی شکل گرفته که اغلب هم خوب از آب درآمده‌اند. از قصه دختری به نام صبا که به خواست شکیب وارد ملک اربابی شده تا داستانک پلیسی به نام صدرا که به عنوان نفوذی وارد این نقشه مرگبار می‌شود.

کشته شدن تمامی آدم‌هایی که سر قرار معامله مواد مخدر و سنگی عتیقه حاضر شده‌اند، دیگر نقطه عطف کلیدی مرداب به حساب می‌آید که آن را وارد فاز تازه‌ای می‌کند. جایی که ایرج و آفاق زنده مانده از ماجرا، سنگ را جایی داخل مرداب مخفی کرده و پول هنگفتی بابت پس دادن آن می‌خواهند. از طرف دیگر سرگرد صدرا فتحی که جان سالم به در برده، برای نجات جان پسر گروگان گرفته شده‌اش وارد ماجرا می‌شود. تا قسمت دهم، گره‌های زیادی به قصه زده شده و تنها معدودی از آنها باز شده که از جمله می‌توان به ماجرای صبا اشاره کرد که البته می‌توانست بهتر از اینها از کار دربیاید. داستانک مربوط به کوهیار و علاقه قدیمی‌اش به ویدا که جزو گروه کاری شکیب به حساب می‌آید نیز خوب از کار درآمده و کوهیار را بابت اجرای دستور شکیب برای کشتن ویدا یا سر باز زدن از آن در تنگنا قرار می‌دهد.

در قسمت‌های انتهایی پخش شده مرداب، التهاب حاکم بر داستان به اوج خود رسیده و طرفین ماجرا را در دو قطب خیر و شر قرار می‌دهد. بخش مهمی از موفقیت فیلمنامه مرداب به پرداخت شخصیت‌های آن بازمی‌گردد که عمده آنها طیف‌هایی از رنگ خاکستری دارند. شکیب به عنوان یکی از شخصیت‌های اصلی، بدمن تمام عیاری است که گذشته نسبتاً پروپیمانی برایش طراحی شده و زخم‌های درونی کار شده‌ای دارد. از یتیم بودن‌اش در کودکی تا زیر بال و پر خود گرفتن کوهیار و کیوان به عنوان فرزندخوانده تا وفاداری به همسر درگذشته و انجام قولی که به او داده است. از طرف دیگر خشونت به ظاهر کنترل شده‌ای دارد که روی وجوه نسبتاً مثبت‌اش سایه بزرگی انداخته و کنش‌های غیرمنتظره‌ای را رقم می‌زند. از  بین اطرافیان او، کوهیار بهتر از بقیه از کار درآمده که بین ادای دین به پدرخوانده، خواسته‌های همسر و عشق قدیمی‌اش به ویدا در نوسان است. در طرف دیگر، ایرج و آفاق شخصیت‌های دوست داشتنی‌تری نسبت به شکیب و گروهش هستند که با وجود خلاف‌های کوچکی که انجام داده‌اند، مخاطب با آنها همذات‌پنداری بیشتری دارد. خواهر و برادر تک افتاده‌ای که عمده رزق و روزی‌شان بابت مردگان بوده و کلبه‌شان نیز جایی دور از شهر و در حاشیه مرداب است.

برزو نیک‌نژاد که کارنامه پرباری در سریال‌سازی دارد، در مرداب تلاش کرده تا به مولفه‌های ژانر پلیسی-معمایی پایبند مانده و از آن در روایت بصری قصه‌ای که در اختیار داشته استفاده کند. به همین خاطر هم مرداب متفاوت‌تر از نمونه‌های مشابه در سال‌های اخیر به چشم آمده و مخاطب را به تماشای خود ترغیب می‌کند. نیک‌نژاد از تعدد لوکیشن‌ها به ویژه در بخش‌های شمال کشور، نهایت استفاده را برده و وجوه بصری کارش را تقویت کرده است. او در انتخاب بازیگران هم از بازیگرانی امتحان پس‌داده در نقش‌های اصلی سود جسته و هم از بازیگران تازه‌کار غافل نشده است. از گروه نخست می‌توان به امیر جعفری در نقش شکیب اشاره کرده که به بهترین شکل به این شخصیت جان بخشیده است. از گروه دوم هم می‌توان به الیکا ناصری در نقش صبا اشاره کرد که گلیم خود را به خوبی از آب بیرون کشیده است. همین‌طور شهرام حقیقت‌دوست و پانته‌آ پناهی‌ها که کاملا به قواره نقش نشسته و وجوه سمپاتیک ایرج و آفاق را پررنگ‌تر کرده‌اند.

سینماخانه / محمد جلیلوند

اخبار مرتبط

نظرات



آخین اخبار